پسندیدگی

معنی کلمه پسندیدگی در لغت نامه دهخدا

پسندیدگی. [ پ َ س َ دی دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی آنچه پسندیده باشد :
گوهری نیست پسندیده تر ازگوهر تو
با پسندیدگی گوهر فخر گهری.فرخی.

معنی کلمه پسندیدگی در فرهنگ عمید

خوبی و نیکویی، پسندیده بودن.

معنی کلمه پسندیدگی در فرهنگ فارسی

ممتازی نیکویی .

جملاتی از کاربرد کلمه پسندیدگی

گوهری نیست پسندیده تر از گوهر تو با پسندیدگی گوهر فخر گهری
پسندیدگی کن که باشی عزیز پسندیدگانت پسندیده نیز
چو بید ای دل از باد لرزان مشو ثبات قدم را پسندیدگیست
پیر طریقت سخنی گفته، و درین موضع لایق است، گفت: خداوندا! یک دل پر درد دارم، و یک جان پر زجر، عزیز دو گیتی! این بیچاره را چه تدبیر؟ خداوندا! درماندم نه از تو، و لکن درماندم در تو! اگر هیچ غائب باشم گویی کجایی؟ و چون با درگاه آئیم، در را بنگشایی! خداوندا! چون نومیدی در ظاهر اسلام حرمان است، و امید در عین حقیقت بی‌شک نقصان است، میان این و آن رهی را با تو چه درمان است؟ چون شکیبایی در شریعت از پسندیدگی نشان است، و ناشکیبایی در حقیقت عین فرمان است، میان این و آن رهی را با تو چه برهان است؟ خداوندا! هر کس را آتش در دل است، و این بیچاره را در جان از آنست که هر کس را سر و سامان است، و این درویش بی سر و سامان است! امّا اصول آداب صحبت در معاملت با خلق آنست که نصیحت کردن و شفقت نمودن از هیچ مسلمان باز نگیری، و خود را از همه کس کمتر دانی، و حق همه کس فرا پیش خویش داری، و انصاف همه از خود بدهی، بطریق ایثار و مواسات و حسن الخلق، و از خلاف و معارضه برادران و دروغ زن کردن ایشان پرهیزی، و بامر صریح و نهی صریح ازیشان در نخواهی، و ایشان را سخن درشت و جواب ناخوش نگویی.
پسندیده کاری نیاید ز من مگر کز تو آید پسندیدگی