پسرک

پسرک

معنی کلمه پسرک در لغت نامه دهخدا

پسرک. [ پ ِ س َ رَ ] ( اِ مصغر ) فرزند خرد. بُنَی : یا بُنَی ؛ پسرک من.
پسرک. [ پ ِ س َ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از دیه های کوهسار استراباد. ( مازندران و استراباد رابینو ص 129 و 162 ).

معنی کلمه پسرک در فرهنگ عمید

پسرو، پسربچه، پسر کوچک.

معنی کلمه پسرک در فرهنگ فارسی

( اسم ) پسر کوچک فرزند خرد .

معنی کلمه پسرک در دانشنامه عمومی

پسرک (کتاب). پسرک نام یک کتاب ادبی است که توسط آلفونس دوده، نویسندهٔ اهل فرانسه نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
نسخه های مختلفی از رمان پسرک تاکنون چندین بار به زبان فارسی ترجمه شده و با نام ها و مشخصات مختلف زیر به چاپ رسیده است:
• دوده ، آل‍ف‍ون‍س ، آدم‍ک ( چ‍ی‍ز ک‍وچ‍ول‍و ) ، اق‍ت‍ب‍اس از ژاک م‍ال‍زاک ، ت‍رج‍م‍ه ع‍ل‍ی اص‍غ‍ر س‍رح‍دی ، ت‍ه‍ران : ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر، ک‍ت‍اب‍ه‍ای ش‍ک‍وف‍ه ‏‫، ۱۳۸۰؛ ‏‫۸۳ ص.
• م‍ال‍زاک ، ژاک ، پتی شز، اقتباس کننده ژاک مالزاک، مترجم جمشید بهرامیان، تهران: بهرامیان‏‫، ‏‫‏‏۱۳۸۹؛ ۱۰۸ ص.
• دوده ، آل‍ف‍ون‍س ، پتی شز، ترجمۀ اقبال یغمائی، تهران: توس‏‫، ۱۳۵۱. ‬
• دوده ، آل‍ف‍ون‍س ، ‏‫پ‍ت‍ی ش‍ز، ت‍رج‍م‍ۀ اق‍ب‍ال ی‍غ‍م‍ائ‍ی ، ت‍ه‍ران ‬: آف‍ری‍ن‍ش ‏‫، ۱۳۶۸؛ ۴۳۲ ص.
• دوده ، آل‍ف‍ون‍س ، ‏‫مرد کوچک، ترجمۀ محمود گودرزی، تهران: افق‏‫، ۱۳۹۷؛ ‏‫۴۵۸ ص.

جملاتی از کاربرد کلمه پسرک

دوخته آن ‌پسرک چشم به خر چشم پوشیده ز پند مادر
و گفته اند که صبر جمیل آن بود که صاحب مصیبت را از دیگران بازنشناسند، پس جامه دریدن و بر روی زدن و بانگ کردن حرام است، بلکه احوال بگردیدن و ازار به سر فرو گرفتن و دستار کمتر کردن نشاید، بلکه باید که بداند که بنده ای بیافرید بی تو و باز ببرد بی تو، چنان که رمیضا ام سلیم زن ابو طلحه گفت، «شوهر من از خانه غایب بود و پسری از من فرمان یافت، جامه بر وی پوشیدم. چون باز آمد گفت بیمار چگونه است؟ گفتم هیچ شب بهتر از امشب نبوده است. پس طعام بیاوردم و سیر بخورد. و خویشتن بیاراستم بهتر از آن که هر شبی تا حاجت خویش از من بگرفت. پس گفتم چیزی عاریت به فلان همسایه دادم چون بازخواستم بسیار فریاد بکرد. گفت این عجب است. سخت ابله مردمانند؟ پس گفتم: آن پسرک تو هدیه خدای تعالی بود و به نزدیک ما عاریت بود، اکنون خدای تعالی بازخواست و ببرد. گفت، «انا لله و انا الیه راجعون». و بامداد با رسول (ص) این حکایت بکرد که دوش چه رفت. گفت شب دوشین بر شما مبارک بود که بزرگ شبی بوده است. آنگاه رسول (ص) گفت اندر بهشت شدم رمیضا زن ابوطلحه دیدم.
ای پسرکم، بین مردان جانورانی را میتوان یافت که بظاهر چون انسانی بینا و شنوایند و هر زبان مال خویش را بزیرکی نگران اند. اما اگر آفتی بدینشان رسد در نمی یابند.
پسرک چشم نمالیده تمام بود مادر به تماشا، لب بام
فتحت قلبی عنوه روحی فِداک ای پسرک
حکیمی فرزند را گفت: ای پسرکم، دانش را از گفتار مردمان بیاموز چه ایشان بهترین شنیده ها را نویسند و بهترین نوشته ها را حفظ کنند و بهترین حفظ شده ها را گویند.
این فیلم محصول کشور هلند به کارگردانی ژان ون دو لد است و به پدیده کودک سربازی در آفریقا می‌پردازد و داستان بچه‌هایی است که به اجبار به عنوان سرباز آموزش می‌بینند و باید در جنگ شرکت کنند.یک رستوران‌دار سفیدپوست در شهری آفریقایی در نزدیکی یک منطقه جنگی متوجه می‌شود، ابو دوست آفریقایی پسرش ربوده شده‎است.او تصمیم می‎گیرد پسرک را پیدا کند و درنهایت سر از اردوگاه آموزشی‌ای در می‌آورد که بچه‌هایی مثل ابو را استثمار می‎کنند.
پسرک فحش کشیدست بر او وسط کوچه پریدست بر او
مادری جوان با دختر خردسالش لیلا سوار بر قایق به ساحل می روند. قایق آنها بر اثر سقوط درختی واژگون و مادر کشته می شود. پسرکی ماهیگیر به نام کامی لیلا را که نابینا شده نجات می دهد و به کلبه ی محل زندگیش می برد. کلبه ی آنها در آتش می سوزد و پسرک و لیلا به تهران می روند. آن دو بر اثر حادثه ای از هم جدا می شوند و سال ها بعد که لیلا آوازه خوان و کامی نوازنده ی مشهوری شده است به یکدیگر برمی خورند. پزشکی جوان، که به صدای لیلا علاقه دارد او را عمل می کند، و لیلا بینایی خود را بازمی یابد، اما او کامی را نمی شناسد و کامی که پایش کمی می لنگد در معرفی خود به لیلا تردید دارد. اما لیلا بر اثر حادثه ای کامی را می شناسد و در کنار هم زندگی مشترکی را آغاز می کنند.
چه پدر آنکه نهنگش بدرد چرم پلنگ چه پسرکافعی پیچانش بپیچد ثعبان
باب ،‌جوان‌تر زپسرکی‌رواست‌؟! پیرتر از پور، نبیره چراست‌؟
چه پدر کرده دو تا بر سر نیوان مغفر چه پسرکرده قبا بر تن دیوان خفتان