پسرعمو

معنی کلمه پسرعمو در لغت نامه دهخدا

پسرعمو. [ پ ِ س َ ع َ ] ( اِ مرکب ) رجوع به پسرعم شود.

معنی کلمه پسرعمو در فرهنگ عمید

پسرعم، عموزادۀ مذکر، پسربرادر پدر.

معنی کلمه پسرعمو در فرهنگ فارسی

( اسم ) پسر عمو پسر برادر پدر.

جملاتی از کاربرد کلمه پسرعمو

پیروزی اعراب بر ساسانیان در میانه‌های سدهٔ ۷ میلادی موجب شد تا اسلام دین ساکنان عراق شود. در این زمان اعراب در دسته‌های بزرگ به این منطقه مهاجرت کردند. بعدها هنگامی که علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام به عنوان چهارمین خلیفه از میان خلفای راشدین به خلافت رسید، پایتخت خود را به کوفه انتقال داد. خلفای اموی در سدهٔ ۷ میلادی استان عراق را از دمشق اداره می‌کردند.
ای پسرعموی من چند کنی مشوشم؟ ز اشک دو چشم و آه دل غرقه به آب و آتشم