پسرعمه

معنی کلمه پسرعمه در لغت نامه دهخدا

پسرعمه. [ پ ِ س َ ع َ م م َ ] ( اِ مرکب ) پسر خواهر پدر. عمه زاده.

معنی کلمه پسرعمه در فرهنگ عمید

عمه زادۀ مذکر، پسرخواهرِ پدر.

معنی کلمه پسرعمه در فرهنگ فارسی

( اسم ) پسر خواهر پدر عمه زاده .

جملاتی از کاربرد کلمه پسرعمه

خان ملک پسرعمه حسن مقدم و محسن مقدم بود.
آتالاریک ۸ سال پس از بر تخت نشستنش در اکتبر ۵۳۴ درگذشت و پس از او مادرش شهبانوی ایتالیا شد. آمالاسونتا به منظور تحکیم موقعیت خود پسرعمه‌اش تئوداهاد را با عنوان پادشاه ایتالیا به فرمانروایی مشترک با خود رساند اما چندی بعد توسط او دستگیر و زندانی شد و در ۵۳۴ به قتل رسید.