پسردایی

معنی کلمه پسردایی در فرهنگ عمید

دایی زادۀ مذکر، پسربرادرِ مادر.

معنی کلمه پسردایی در فرهنگ فارسی

( اسم ) پسر برادر مادر پسر نیا پسر خال پسر خالو .

جملاتی از کاربرد کلمه پسردایی

او با پسردایی اش ابراهیم نوری ازدواج کرد و صاحب سه دختر و یک پسر شد اما چند سال بعد عاشق نظام‌السلطان خواجه‌نوری شد و همسر و فرزندانش را رها کرد و به خانه او رفت. نظام‌السلطان نیز ثروتش را به باد داده بود و پس از مرگش، افتخار السلطنه در اواخر عمر با بیماری و عسرت زندگی کرد در حالی که از اشرف‌الملوک فخرالدوله (دختر مظفرالدین‌شاه) کمک مالی می‌گرفت.
نوجوانی به نام «جهان» به همراه برادر کوچکترش «احمد» نزد دایی‌شان زندگی می‌کنند. در جریان انجام یک دستبرد، دایی دستگیر و زندانی می‌شود و دو برادر به همراه پسردایی‌شان «بهرام» به کانون اصلاح و تربیت تحویل می‌شوند. «جهان» به دلیل رفتار خوب، پس از گذشت دو سال، آزاد می‌شود. او که مدتی است تصمیم به ازدواج با دختردایی اش را داشت، موفق می‌شود به کمک مددکار کانون، یک کار مناسب پیدا کند. در این حین، «احمد» و «بهرام» از کانون اصلاح و تربیت فرار می‌کنند. «احمد» که دچار بیماری است، در مراسم جشن عروسی صاحبخانه، با «جهان» درگیر می‌شود و حین ترک محل، زمین می‌خورد و ناگهان می‌میرد. «بهرام» و «جهان» دستگیر می شوند، اما پس از اعتراف صاحبخانه، هر دو آزاد می‌شوند.