پزد
معنی کلمه پزد در فرهنگ معین
معنی کلمه پزد در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پزد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه پزد
هم دردمند عشق که سودای او پزد سودش به دست باشد اگر سر زیان کند
اگر در دیگ سر سودا پزد دل نیست از خامی سر سودای او دارد غم حلوای او دارد
طغرلا فکرت کباب از ملح معنی میپزد مستمع تا حشر از لفظ تو شکر میمزد
اولین و آخرین عشقست و بس عقل سودا میپزد در هر نفس
بر در او روح رستم میپزد سودا، از آن تا سپر داری سرهنگان مفرد میکند
باید توجه داشت که از دید هر ناظر، هیچ تفاوتی در جریانِ زمان برای پدیدهها و اتفاقاتی که در چارچوب آن ناظر در حال سکونند مشاهده نمیشود، غذا در همان مدت همیشگی میپزد و با گذشت یک سال، شخص ناظر به همان اندازه پیر میشود. به عبارت بهتر، هر ساعت با اتفاقاتی که در مجاورت آن روی میدهد مطابقت کامل دارد. تنها هنگام مقایسه بین چند ناظر مختلف است که میتوان گفت زمان کندتر یا تندتر میگذرد. این اثر نیز به صورت تجربی در چندین آزمایش تأیید شدهاست که در پایین آمدهاست.
شمس الحق تبریزی در برج حمل آمد تا بر شجر فطرت خوش خوش بپزد ما را
راسته پزدکان در حدود ۲۰۰ خانواده دارد که به ۱۲۰۰ سرده و ۶۶۰۰ گونه بخش شدهاست.
به یاد جود تو گر کوزهگر سفال پزد ز کوره جامجم آرد برون به جای سفال
خیال زلف سیاه تو می پزد دل من بلا همی طلبد خاطر بلاجویم
خیالی گر پزد شخصی که سید غیر او دیده بگو چون نیست غیر او نگوئی غیر چو بیند
پختن آهک در قدیم در کورههائی با طاقی از سنگ آهک و جایگاهی در زیر کوره صورت میگرفت. کوره را پر از سنگ آهک مینمودند و آنگاه سوخت را در آن قرار داده و چهار روز پشت سر هم به سنگ آهک گرما میدادند تا بپزد و آهک زودگیر به دست آید. از دیدگاه شیمیائی سنگ آهک که کربنات کلسیم است در اثر گرما به اکسید کلسیم تبدیل میشود.
سودای پیر گشتن اگر میپزد جوان باشد از آنسبب که ظلوم آمد و جهول