معنی کلمه پریم در لغت نامه دهخدا
پریم. [ پ ِ ] ( اِخ ) ( کوه... ) کوه مرتفعی است در ولایت سالونیک از سلسله کوههای ورودوب در حدود بلغارستان و قله آن بنام یل تپه دارای 2681 گز ارتفاع است. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پریم. [ پ ِ ] ( اِخ ) جزیره ای است در منتهای جنوبی بحر احمر در بغاز باب المندب بدرازای 12000 گز و پهنای 5000 گز و آنرا بندری زیباست و انگلیسان در 1857 این جزیره را غصب کردند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پریم. [ پْری / پ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از ژنرالهای اسپانیا در زمان ایزابل. او یکی از طرفداران تجدد بوده است پس از آنکه به او لقب کنتی و مقام ژنرالی داده بودند در 1844 م. او را حبس کردند و در 1853 م. آنگاه که میان روسیه و دولت عثمانی در کریمه جنگ پیوست به طرفداری عثمانیان در جنگ شرکت جست و پس از فتحی که در مراکش نصیب وی گردید عنوان مارکی به او دادند و آنگاه که اسپانیا به مکزیک سپاه فرستاد او سالار سپاه بود و وی در مقابل سیاست ناپلئون سوم ایستادگی کرد و از تأسیس امپراطوری مکزیک ممانعت کرد و در 1870 م. شخصی از هواخواهان جمهوریت او را بکشت. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پریم. [ پْری / پ ِ ] ( اِخ ) ( دن ژوان ) مرد سیاسی و سردار اسپانیولی. متولد دررس بسال 1814 م. وی یکی از مسببین سقوط ایزابل دوم است چون اختیار امور ملکی را بدست گرفت درصدد برآمد که پادشاهی برای اسپانی بیابد و به خاندان هوهن زولرن رجوع کرد این اقدام سبب بروز جنگ 1870 م. گردید. پریم بسال 1870 درگذشت.