پرگنه

معنی کلمه پرگنه در لغت نامه دهخدا

پرگنه. [ پ َ گ َ ن َ /ن ِ ] ( اِ ) زمینی را گویند که از آن مال و خراج میگیرند. ( برهان ). زمینی را گویند که از آن خراج بستانند. ( جهانگیری ). || مرکبی باشد از عطریات و بویهای خوش و آنرا در هندوستان ارگجه گویند و در عربی ذریره خوانند و به این معنی به کسر کاف فارسی هم آمده است. ( برهان ). || بفتح اول و سکون ثانی دهات. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). رجوع به پرکنه شود.
پرگنه. [ پ ُ گ ُ ن َه ْ ] ( ص مرکب ) پرگناه :
برین بر شدن بنده را دستگیر
مر این پرگنه را تو کن دلپذیر.فردوسی.
پرگنه. [ پْرُ/ پ ِ رُ ن ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نوعی از طیور خواننده ، از خانواده ئیروندی نیده دارای ده نوع فرعی که در اتازونی بسیار دیده میشود.

معنی کلمه پرگنه در فرهنگ معین

(پَ گَ نَ یا نِ ) (اِ. ) زمینی را گویند که از آن مال و خراج بستانند.

معنی کلمه پرگنه در فرهنگ عمید

۱. ناحیه.
۲. ایالت، استان.
۳. قسمتی از کشور.
= پرگناه
ترکیبی از داروهای خوش بو.

معنی کلمه پرگنه در فرهنگ فارسی

بلوک، ناحیه، ایالت، استان، قسمتی ازکشور
( اسم ) مرکبی باشد از عطریات و بویهای خوش و آنرا در هندوستان ارگجه گویند و بعربی ذریره خوانند .
نوعی از طیور خواننده

معنی کلمه پرگنه در فرهنگستان زبان و ادب

{colony} [زیست شناسی-میکرب شناسی] تعدادی یاخته یا اندامگان از یک گونۀ مشخص که به صورت اجتماع یا گروه معین و مجزا رشد می کنند

معنی کلمه پرگنه در ویکی واژه

زمینی را گویند که از آن مال و خراج بستانند.

جملاتی از کاربرد کلمه پرگنه

از این مردم زشت کیفر،کشیم تن پرگنه شان به خون درکشیم
چون بگشتی از گرامی‌تر کسی پرگنه هستند در امت بسی
همه شهر ازو پرگنهکار شد سر بخت برگشته بیدار شد
آشفته روسیه منم عاصی پرگنه منم مدح علی نموده ام مایه اعتبار خود
یکی لشکری پرگنه پیش من پرآزار از ایشان دل انجمن
ملکا شرمسار و پرگنهم روی بر خاک درگه تو نهم
برآشفت شیرین ز پیغام او وزان پرگنه زشت دشنام او