پروری

معنی کلمه پروری در لغت نامه دهخدا

پروری. [ پ َرْ وَ ] ( اِ ) پرواری. غذا :
گر نباشد جاه فرعون و سری
از کجا یابد جهنم پروری.مولوی. || ( ص نسبی ) پرواری :
هفت گاو فربه بس پروری
خوردشان آن هفت گاو لاغری.مولوی. || ( حامص ) مزید مؤخر که بدنبال بعض اسماء درآیدو به مجموع معنی مصدری یعنی پروردن دهد: بنده پروری.چاکرپروری. دانش پروری. دوست پروری. دین پروری. ذره پروری. رعیت پروری. علم پروری. معارف پروری. هنرپروری و جزاینها :
ای شرع تو مروج دین پیمبری
زیب از تو یافته روش شرع پروری.طالب آملی.

معنی کلمه پروری در فرهنگ فارسی

( صفت ) پرواری : (هفت گاو فربه بس پروری خوردشان آن هفت گاو لاغری . ) (مثنوی )
پرواری غذائ

جملاتی از کاربرد کلمه پروری

روی من داعی مبارک داشتندی خسروان بوسه دادندی به رو از روی چاکرپروری
ماهی یکی از منابع با اهمیت برای انسان‌ها است به‌ویژه منبع خوراکی. ماهیگیران عمده یا افرادی که تنها برای گذران زندگی ماهی می‌گیرند این جانور را از فضای وحش صید می‌کنند (نگاه کنید به ماهی‌گیری یا پرورش ماهی) یا از استخرها یا قفس‌هایی که در اقیانوس کار گذاشته‌اند (نگاه کنید به آبزی‌پروری) ماهی به‌دست می‌آورند. همچنین برخی ماهی را برای فروش به عنوان حیوان خانگی صید می‌کنند و در آکواریوم‌ها به نمایش می‌گذارند. در گذشته در میان برخی فرهنگ‌ها، ماهی نقش ایزدی داشت از این رو به عنوان نماد مذهبی یا هنری در برخی کتاب‌ها و فیلم‌ها نماد ماهی دیده می‌شود.
پرورش کرم ابریشم و زنبور عسل و پرورش اسب از مهم‌ترین فعالیت‌های دامپروری آرتساخ می‌باشد.
نیست دور از ضعیف پروریش تکیه بر کاه اگر کند دیوار
ای ملک پروری که نیارند زد همی بیش سخاو رای تو دم ابر و آفتاب
در یک نفس هزار گهر زو جدا شود زو طرفه نیست اینکه گهرپروری کند
عقل کل را یوسف آسا چاه در راه است و بند تا تو از زلف و زنخ زنجیر و زندان پروری
نبود آن زمان رسم بانگ نماز به گوش چنان پروریده بناز
شوربختی حاصل دریا ز گوهر پروریست از سخن سنجی جزین طرفی سخن پرور نبست
از سر تن پروری بگذر که ما صیاد را در قفس از جلوه پهلوی لاغر کرده ایم
آقای فیاض مهرآیین نیز از همان خانواده بوده، دانش‌دوستی و ادب پروری را از نیاکان به ارث گرفته‌است.
تا چتر نور بر سر گیتی بگسترد سلطان صبحدم ز سر مهرپروری
زآب دیده پروریدستم نهال قامتت گوش می دارش ز باد ناامیدی زینهار