پروانک

معنی کلمه پروانک در لغت نامه دهخدا

پروانک. [ پ َرْ ن َ ] ( اِ ) سیاه گوش. برید. قره قولاخ. تفه. عناق الارض. غنجل. پروانه. || پیشرو لشکر. || حشره که گویند عاشق چراغ است و بعربی فراش گویند. رجوع به پروانک شود.

معنی کلمه پروانک در فرهنگ معین

(پَ نَ ) [ په . ] (اِ. ) نک پروانه .

معنی کلمه پروانک در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پروانه ۱٠ ۶ ۵ ۲ ۱.

معنی کلمه پروانک در ویکی واژه

نک پروانه.

جملاتی از کاربرد کلمه پروانک

جمعیت چشم‌گیری از ارمنی-تات‌ها در روستاهای مدرسه و کیلوار، جمهوری آذربایجان ساکن بودند که آخرین نسل آن‌ها در پی جنگ اول قره‌باغ وادار به ترک این کشور و مهاجرت به ارمنستان شدند. بیشتر این مردم به استان آراگاتسوتن نقل مکان و روستای دپروانک را تأسیس کردند.