پرهیزکاری

معنی کلمه پرهیزکاری در لغت نامه دهخدا

پرهیزکاری. [ پ َ ] ( حامص مرکب ) پارسائی. بازایستادن از حرام. خویشتن داری از حرام. تقوی. تُقی. اِتّقاء. تقیه. تُقاة. دین. ( منتهی الارب ). عفت. عفاف. اعفاف. وَرَع. توَرﱡع. کف نفس. زهد. شرف. ( منتهی الارب ) :
چو پرهیزکاری کند شهریار
برآساید از کینه و کارزار.فردوسی.و تناسخیان گویند که وی ( جمال ) خلعت آفریدگار است که به مکافات آن پاکی و پرهیزکاری که بنده کرده بود اندر پیش... او را کرامت کند. ( نوروزنامه ).
جهان آفرین گرنه یاری کند
کجا بنده پرهیزکاری کند.( بوستان ).

معنی کلمه پرهیزکاری در فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) پارسایی ، خویشتن داری .

معنی کلمه پرهیزکاری در فرهنگ عمید

تقوا، پارسایی، پاک دامنی.

معنی کلمه پرهیزکاری در فرهنگ فارسی

پارسایی .

جملاتی از کاربرد کلمه پرهیزکاری

کارم از پرهیزکاری به نشد جز به نان حرص، کس فربه نشد
سپیدم زان سبب کردند در بر که باشد جامهٔ پرهیزکاری
به از پرهیزکاری، زیوری نیست چو اشک دردمندان، گوهری نیست
برای رسیدگی به شکایات مالیات دهندگان، دستور می‌دهد که اشخاصی که به درستی و امانت و پرهیزکاری معروف اند، به نواحی گوناگون گسیل شوند و مالیات دهندگان در برابر قائد (احتمالاً عامل خراج) و قاضی و دبیر و معتمد شاه گردآیند و بازرس‌های اعزامی به کار آنان رسیدگی کنند و به حل اختلافات بپردازند و موارد را به شاه گزارش کنند. انوشیروان تأکید می‌کند که اگر امور مربوط به دشمنان خارجی و پاسداری از مرزها نبود و اگر بیم تحمیل مخارج بر اهالی وجود نداشت، شخصاً برای رسیدگی به امور مالیاتی به نواحی گوناگون سفر می‌کرد. اهمیت موضوع خراج و مالیات در نظر انوشیروان از منابع دیگر نیز تأیید می‌گردد.
بپرهیز از من ای صوفی بپرهیز که کردم توبه از پرهیزکاری
و خلق را بتقوی و پرهیزکاری امر کند(۱۲)
پس نیکویی به صورت روی مخصوص نیست، لکن این همه محسوس است به چشم ظاهر و باشد که کسی بدین اقرار دهد ولکن گوید که چیزی که به چشم آن را نتوان دید نیکو خیالات جهل است که ما می گوییم که فلان خلق نیکو دارد و مروتی نیکو دارد. و گویند علم با ورع سخت نیکو بود و شجاعت با سخاوت سخت نیکو بود و پرهیزکاری و قناعت و کوتاه طمعی از همه چیزی نیکوتر. این و امثال این معروف است و این همه به چشم ظاهر نتوان دید. بلکه به بصیرت عقل در توان یافت.
پیش من هست احتراز از چشم و دل از غیر دوست آنچه اهل تقویش پرهیزکاری گفته‌اند
شو مست حق چو ما، که شوی مستحق عفو پرهیزکاری تو از این باده تا کی است؟