پرهیز کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دوری کردن. خودداری کردن. حذر کردن. حِذر. حِذار. محاذره. احتراز. تحرز.اجتناب کردن. مجتنب بودن. مجانبت. تجنیب. تجنب. تحفظ. اِلاحة. امساک. استتار. تطرّس. ( منتهی الارب ). نَستﱡر. اکتلاء. احتماء. تحمی. تحاشی. اشاحة : که پرهیز از آن کن که بد کرده ای که او را به بیهوده آزرده ای.فردوسی.ز بدها نبایدت پرهیز کرد چو پیش آیدت روزگار نبرد.فردوسی.پرهیز کن از کسی که نشناسد دنیا و نعیم بی قوامش را.ناصرخسرو.گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن.ناصرخسرو.چون نیز هیچ خدمت بر گردنت نماند آنگاه کرد خواهی پرهیز و پارسائی.ناصرخسرو.یا عاقلی که از عواقب غفلت پرهیز کند. ( کلیله و دمنه ). ز خورد ناسزا پرهیز کردن به است از داروی بسیار خوردن.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان که هرچه از ایشان درنظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم. ( گلستان ). دیدار مینمائی و پرهیز میکنی بازار خویش و آتش ما تیز میکنی.( گلستان ).پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان.حافظ.|| ترسیدن. || پارسائی کردن. تقوی پیشه ساختن. توقّی. اِتِّقاء. تقیّه. تُقی. تطهر. ( منتهی الارب ). شدّالمئزر.
معنی کلمه پرهیز کردن در فرهنگ معین
( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - دوری کردن . ۲ - پارسایی کردن .
معنی کلمه پرهیز کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- دوری کردناجتناب کردن حذر کردن احتراز کردن . ۲- پارسایی کردن اتقائ تقیه ورع بازایستادن از حرام. ۳- ترسیدن . ۴- بیم کردن از چیزی نامناسب و مضر .
معنی کلمه پرهیز کردن در فرهنگستان زبان و ادب
{diet} [تغذیه] تنظیم و محدود کردن برنامۀ غذایی روزانه متـ . پرهیز دادن، پرهیز داشتن، رژیم گرفتن، رژیم داشتن
معنی کلمه پرهیز کردن در ویکی واژه
دوری کردن. پارسایی کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه پرهیز کردن
ز سوز سینهٔ فریاد خوانان چنان پرهیز کردندی که از سم
اما حقیقت معرفت خود راهی دیگر است و رأی این هر دو مقام و مقدمه آن مجاهدت است تا کسی راه مجاهدت و ریاضت نرود، تمام وی بدان درجه نرسد و مسلم نباشد وی را بدان دعوی کرد که زیان آن بیش از سود وی باشد و مثال وی چون کسی بود که پیش از پرهیز کردن دارو خورد، بیم آن بود که هلاک شود، چه آن دارو به صفت اخلاط معده وی گردد و از او شفا حاصل نیاید و در بیماری زیادت کند.
بر جمله حق پدر و مادر، گفتهاند که نه چیز است، پنج در زندگانی ایشان و چهار بعد از وفات ایشان امّا آن پنج که در زندگانی ایشانست: بهمه دل ایشان را دوست داشتن و بزبان نیکویی گفتن و بتن خدمت بلیغ کردن و بمال عون کردن و فرمان ایشان بردن بآنچ رضای خدا در آن باشد. امّا آن جهار که بعد وفات ایشان است: خصمان ایشان را خشنود کردن و از خیرات خویش ایشان را نصیب کردن و ایشان را دعا گفتن و از هر چه روان ایشان از آن بآزار بود پرهیز کردن. درین آیات حق پدر و مادر بر فرزندان واجب کرد و کیفیّت مراعات ایشان در آن بیان کرد آن گه حق خویشاوندان و نزدیکان بر جمله در آن پیوست، گفت: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» و ممّا یتعلّق بهذه الآیة من الاخبار و الآثار. ما روی انّ النّبی (ص) قال: الرّاحمون یرحمهم الرّحمن ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السّماء، الرحم شجنة من الرّحمن فمن وصلها وصله اللَّه و من قطعها قطعه اللَّه، قال سفیان الشّجنة الشّیء الملتزق.
پرهیز کردن تو ازو دلپذیر نیست آئینه را ز صحبت طوطی گریز نیست
ز چیز مردمان پرهیز کردن طمع نا کردن و کمتر بخوردن
گفتهاند: تقوی سه قسم است: اول از شرک پرهیز کردن، و این تقوی عام است. پس، از معصیت پرهیز کردن، و این تقوی خاص است. پس، از شبهت پرهیز کردن، و این تقوی خاص الخاص است. و مصطفی (ص) را پرسیدند که آل محمد کیست؟
در یک آیه دو بار ذکر تقوی کرد. اوّل تقوای عام است از محرمات پرهیز کردن.
از همه چیزی مرا پرهیز کردن واجب است خاصه از چیزی که با طبعم نباشد سازگار
جوانی و از عشق پرهیز کردن چه باشد ندانی، به جز جان گرانی
فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ چنان که در طهارت ظاهر روی شستن بفرمان شریعت واجب است، در طهارت باطن باشارت حقیقت آب روی خویش نگاه داشتن، و در طلب خسایس پیش دنیاداران بنریختن واجبست، و چنان که در آن طهارت دست شستن واجب است درین طهارت دست از خلایق بشستن و کار بحق سپردن واجبست، و چنان که مسح سر واجب است سر بگردانیدن از خدمت مخلوق، و از تواضع هر خسی و ناکسی پرهیز کردن واجبست، و چنان که پای شستن فرض است، بر کار خیر پای نهادن، و بر طاعت اللَّه رفتن واجبست.