پرنور

معنی کلمه پرنور در لغت نامه دهخدا

پرنور. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) صاحب فروغ بسیار :
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.لوکری.

معنی کلمه پرنور در فرهنگ عمید

بسیارروشن، دارای روشنایی بسیار.

معنی کلمه پرنور در فرهنگ فارسی

( صفت ) دارای شعاع بسیار .

معنی کلمه پرنور در ویکی واژه

luminoso

جملاتی از کاربرد کلمه پرنور

دو سیاره داخلی عطارد (نزدیکترین سیاره به خورشید) و ناهید معمولاً در منطقةالبروج نزدیک به خورشید هستند و همواره قبل (پگاه) یا بعد (غروبگاه) از خورشید و همجوار آن دیده می‌شوند. عطارد ۲۸ درجه و ناهید ۴۶ درجه بیشترین فاصله زاویه‌ای را از خورشید پیدا می‌کنند. عطارد ممکنست در شرایط مساعد از ستارگان هم پرنورتر دیده شود. ناهید روشنترین شیء آسمانی بعد از خورشید و ماه است که با چشم غیرمسلح دیده می‌شود.
سرسبزتر از تو من ندیدم شجری پرنورتر از تو من ندیدم قمری
مطلع دیده‌ام ز دیدن تو شده پرنور آفتاب ای شب
از رخ جهان پرنور کن چشم فلک مخمور کن از جان عالم دور کن این اندهان را ساعتی
ازین گردنده گنبدهای پرنور به جز گردش چه شاید دیدن از دور؟
سرةالفَرَس یا ناف اسپ یا آلفا زن برزنجیر نام پرنورترین ستاره در صورت فلکی زن برزنجیر است.
کز دوری آن چراغ پرنور هان تا نشوی چو شمع رنجور
دررو به عشق دینی تا شاهدان ببینی پرنور کرده از رخ آفاقِ آسمان را
تا که طشت از سینه او دور شد طشت چرخ از عکس او پرنور شد
برآی مفخر آفاق شمس تبریزی که عاشق رخ پرنور شمس وار توام
تافت نوری بر دل منصور ازو عالمی شد زان نواپرنور ازو
مدینه چون تنی دان کش مزاج معتدل باشد بر او این مرقد پرنور را فایض چو جان بینی