پرنو

معنی کلمه پرنو در لغت نامه دهخدا

پرنو. [ پ َ ] ( اِ ) دیبای منقش نازک و لطیف. ( شرفنامه ) ( برهان ). پرنون. پرنیان.

معنی کلمه پرنو در فرهنگ عمید

= پرنون

معنی کلمه پرنو در فرهنگ فارسی

دیبای منقش نازک و لطیف

معنی کلمه پرنو در ویکی واژه

نقل از کتیبه‌های آشوریان، مترادف با فرنه و نیز خوارنه.

جملاتی از کاربرد کلمه پرنو

بس دل پرنور و بسی جان پاک مشتغل و بنده و مولای شب
زان دم عیسی شود پر روح دامان چمن زین کف موسی شود پرنور جیب کوهسار
بسیاری از ایندول آلکالوئیدها، همچنین گروه ایزوپرن دارند. بر همین اساس ایندول آلکالوئیدها به دو دستۀ ایزوپرنوئید و ناایزوپرنوئید تقسیم می‌شوند.
احمد گلشیری معتقد است کافه‌نشینی جزئی ضروری از شهرنشینی است. او عصرها پس از کار تدریس زبان، به کافهٔ پارک اصفهان واقع در چهارباغ می‌رفت و در آنجا با یاران جُنگ اصفهان دیدار می‌کرد. گلشیری داستان یک گوشهٔ پاک و پرنور ارنست همینگوی را که نخستین ترجمهٔ او است، در همین کافه ترجمه کرد و در جمع یاران جُنگ خواند. گلشیری معتقد است که هنر و ادبیات در سایهٔ تبادل آرا و عقاید در کافه‌ها است که می‌تواند رشد کند و احتمالاً به کشف راه‌های تازه دست یازد و به هنر و ادبیات سده ۲۰ میلادی اشاره می‌کند که در کافه‌های پاریس و مادرید به بالندگی رسید و تحول پیدا کرد. یاران جنگ اصفهان در کافهٔ یاد شده گرد می‌آمدند، آثار خود را برای هم می‌خواندند و به تبادل نظر می‌پرداختند.
کس عروسی در جهان هرگز ندید گیسوش پرنور و رویش پر ظلام
از عدم هر لحظه گردی دورتر هم ملالت می شود پرنورتر
طبرزد را چو لب پرنوش کردی ز شِکّر حلقه‌ها در گوش کردی
پرنور شو چون آسمان سرسبزه شو چون بوستان شو آشنا چون ماهیان کان بحر عمان می‌رسد
تنش از جان و دل پرنور دیدند سراپای وجودش عور دیدند
چو کردم نوش جامی بود پرنوش بجز ساقی جهان کردم فراموش
هر دل که نسیم من بر او زد شد گلشن و گلستان پرنور
آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن دوستان را شاد گردان دشمنان را کور کن
جرج ادوارد مور در سال ۱۸۷۳ در آپرنوروود در حومه لندن به دنیا آمد. او سومین پسر خانواده بود. خانواده مادریش از بازرگانان برجسته وابسته به انجمن مذهبی دوستان یا کوپکرز بودند و خانواده پدریش به حرفه پزشکی مشغول بودند.