پرنس

معنی کلمه پرنس در لغت نامه دهخدا

پرنس. [ پْرَ / پ ِ رَ ] ( فرانسوی ، اِ ) شاهزاده. || شاه.

معنی کلمه پرنس در فرهنگ معین

(پِ رَ ) [ فر. ] (اِ. ) شاهزاده .

معنی کلمه پرنس در فرهنگ عمید

شاهزاده.

معنی کلمه پرنس در فرهنگ فارسی

شاه، شاهزاده، ملکزاده، شاهپور
شاهزاده شاه

معنی کلمه پرنس در دانشنامه آزاد فارسی

پِرَنْس (Prince)
عنوان سلطنتی یا نجیب زادگی. در روم باستان و ایتالیای قرون وسطا از این عنوان برای برخی از مقام ها استفاده می شد، مانند پرینسپس سناتوس (به لاتین به معنی رئیس سنا). از این رو، به تدریج آن را برای دارندۀ بالاترین رتبه ها، یا دارندۀ منصب و قدرتِ بالا به کار بردند. این عنوان شاید به معنای مقام سلطنت یا فرمانروای کشور نیز باشد. امپراتورهای روم از اوگوستوس به بعد این عنوان را به کار بردند. این عنوان را در فرانسۀ قرن ۱۵م به پسران پادشاه می دادند و در انگلستان از دورۀ هنری هفتم۷ باب شد. در آلمان بین فورست۸ (پادشاه) و پرینتس۹، که یکی از افراد خانواده سلطنتی۱۰ بود، تمایز قایل شدند. در انگلستان نیز به ولیعهد انگلستان پرنس آو ویلز۱۱ می گویند.

معنی کلمه پرنس در ویکی واژه

شاهزاده.

جملاتی از کاربرد کلمه پرنس

آن طالب نام نکو و آن پرنس صلح جو مه ارفع الدوله که او بی مثل و مانند آمده
شیرین در ۱۷ اکتبر ۱۹۱۹ در اسکندریه به دنیا آمد. پدرش حسین شیرین (درگذشت ۱۹۳۴) و مادرش پرنسس آمنه بهروز فاضل (۱۹۴۷–۱۸۸۶) بود. مادرش دورگهٔ آلبانیایی-مصری و ترک بود. که وی با علی راتب از اسکندریه دوباره ازدواج کرد و پدرش با گلسون حانم افلاطون ازدواج کرد. عموی وی فرماندار قاهره بود. از ۱۲ سالگی، شیرین ترجیح داد با عمه خود زینب شیرین، همسر حیدر پاشا، زندگی کند.
پرنس ارفع دولت جهان هوش و خرد که تابد از رخ زیبایش فره ایزد
آناتول واسیلیویچ کوراگین (روسی: Анатолий Васильевич Курагин) یک شخصیت داستانی در رمان جنگ و صلح اثر لئو تولستوی است، که در سال ۱۸۶۹ منتشر شد. آناتول پسر پرنس واسیلی کوراگین و برادر هلن کوراگینا و ایپولیت کوراگین است.
واحد پول سائوتومه و پرنسیپ دوبرا است. اقتصاد این کشور عمدتاً بر کشاورزی استوار می‌باشد و کاکائو نقطهٔ اتکای آن کشور است. بیشتر زمینها ملی است.
الکساندر دو ساله بود که مادرش، پرنسس زورکا، در سال ۱۸۹۰ بر اثر عوارض ناشی از تولد برادر کوچکترش، اندرو، که ۲۳ روز بعد تولدش، درگذشت.
پرنس ارفع دولت که باغ دولت را رخش چو تازه گلستی قدش چو سبز درخت