معنی کلمه پرموی در لغت نامه دهخدا پرموی. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پُرمو. اَشعر. آنکه یا آنچه موی بسیار دارد. مقابل کم موی : دو چشمش کبود و دو رخسار زردتنی خشک و پرموی و لب لاجورد.فردوسی.
معنی کلمه پرموی در فرهنگ فارسی پرمو آنکه یا آنچه موی بسار دارد( پرمو ی ) ( صفت ) که موی بسیار دارد اشعر .