پرماز. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرچین. پرشکن. ترنجیده : درچو بگشاد و بدان دخترکان کرد نگاه دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه جای جای بچه تابان چون زهره و ماه بچه سرخ چو خون و بچه زرد چو کاه سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه هر یکی با شکمی حامل و پرمازلبی.منوچهری.
معنی کلمه پرماز در فرهنگ معین
(پَ ) (ص مر. ) پرچین ، پرشکن ، ترنجیده .
معنی کلمه پرماز در فرهنگ عمید
پرچین وشکن، ترنجیده.
معنی کلمه پرماز در فرهنگ فارسی
( صفت ) پر چین پر شکن پر شکن ترنجیده.
معنی کلمه پرماز در ویکی واژه
پرچین، پرشکن، ترنجیده.
جملاتی از کاربرد کلمه پرماز
سر نگونسار ز شرم و رخ تیره ز گناه هر یکی با شکم حامل و پرماز لبی