پرشهوت

معنی کلمه پرشهوت در لغت نامه دهخدا

پرشهوت. [ پ ُ ش َ وَ ] ( ص مرکب ) که شهوت بسیار دارد. پرشبق. مقابل کم شهوت.

معنی کلمه پرشهوت در فرهنگ فارسی

( صفت ) که شهوت بسیار دارد پر شبق مقابل کم شهوت .

جملاتی از کاربرد کلمه پرشهوت

و آنگاه که قوت طعام خوردن پدید آمد به وقت خویش دندان بیافرید تا بر طعام سخت قادر شوی. اینت کور و نابینا که این می بیند و در عظمت آفریدگار مدهوش نشود و از کمال و لطف و شفقت او متحیر نگردد و براین جمال و جلال عاشق نماند و اینت غافل و پرشهوت و ستور طبع کسی که اندر این تفکر نکند و ازاین خود نیندیشد و آن عقل که به وی داده اند که عزیزترین چیزهاست ضایع کند، و بیش از این نداند که چون گرسنه شود نان خورد و چون خشم گیرد در کسی افتد و هم چون بهایم از تماشا کردن در بستان معرفت حق تعالی محروم ماند.