پرستندگی

معنی کلمه پرستندگی در لغت نامه دهخدا

پرستندگی. [ پ َ رَ ت َ دَ / دِ ] ( حامص ) عبادت. عبودیت. || خدمت. خادمی. خدمتکاری :
نباید ز شاهان پرستندگی
نجوید کس از تاجور بندگی.فردوسی.

معنی کلمه پرستندگی در فرهنگ معین

(پَ رَ تَ دِ ) (حامص . ) ۱ - پرستش ، عبودیت . ۲ - خدمت ، خدمتکاری .

معنی کلمه پرستندگی در فرهنگ عمید

۱. بندگی.
۲. عبادت.
۳. [قدیمی] خدمتکاری.

معنی کلمه پرستندگی در فرهنگ فارسی

۱- عبادت عبودیت . ۲- خدمت خدمتکاری خادمی .

معنی کلمه پرستندگی در ویکی واژه

پرستش، عبودیت.
خدمت، خدمتکا

جملاتی از کاربرد کلمه پرستندگی

همه تاج ما را ستاینده‌اند پرستندگی را فزاینده‌اند
رسته از خود ز پرستندگیت خواجگی یافته از بندگیت
بار خدایا خوار و افتاده ام و با کار تباه و روز سیاه بر آستان ناکامی و شرمساری ایستاده بی دستوری اگرم جهانی دستگیر آیند، گامی فرا پیش نیارم گذاشت و بی آنکه تو راهنمایی و باربخشی، با میانداری پاکان و نزدیکان نیز امید بخشایش و آمرزگاری نخواهم داشت. در گلشن لاله بار خس و در آشیان هما راه مگس نیست. کاش پایگاه مگس و جایگاه خس نیز می داشتم. از مگس کجا بندگی خواسته اند و از خس پرستندگی. خاکم بر سر که با پیمان پرستندگی همه سرکشی و نافرمانی ام و با لاف بندگی همه خودخواهی و تن آسانی.
نیاید ز شاهان پرستندگی نجوید کس از تاجور بندگی
نه بر من و بر بندگی من بخشای نه بر به پرستندگی من بخشای
کارها همه در هستی و نیستی من به وی بازگذار است و بهرنام که خواند و بر هر هنجار که راند بر همگان خداوند گار. در کوچکی و بندگی و فرمان پذیری و پرستندگی احمد نیز هر چه فزون کوشی کم است، مبادا خود را کسی دانی و بخود رائی دیگ هوسی نهی که پخته ها همه خام خواهد شد و دانه ها همه دام. همه روزه نامه و پیامت در راه خوشتر که مرا چشم بر گذرگاه است. از «تبت» و «توحید» چه گویم از «آبگیر کلاغو» و «باغ هنر» چه جویم.
پرستنده‌ای کز رهِ بندگی کند چون تویی را پرستندگی
چون تو نخواهی، زکوش من چه گشاید؟ چون تو بکاهی ز سعی من چه فزاید؟خدایا سینه ای ده آتش خیز، و آشتی دوزخ آویز. دیده ای بخش دریا زای و دریائی طوفان فزای. هر بویه و تلواس جز اندیشه بندگی و پیشه پرستندگی از دلم بیرون کن، و دم دم شادی خاست پرستاری خویش و بیزاری خود در نهادم افزون فرمای.
سرافکنده در پایه بندگی نمودش نشان پرستندگی
به فرمان او باش در بندگی نگهدارِ راهِ پرستندگی