پررو

معنی کلمه پررو در لغت نامه دهخدا

پررو. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، بی شرم. سمج. بسیار بی شرم. سخت روی. دریده. وَقیح. وَقاح. سِترگ. شوخ. بی حیا. مقابل کم رو، محجوب ، خجل. شرمگین. شرمناک.
- امثال :
من کمرو بچه های محله پررو.
رجوع به امثال و حکم شود.

معنی کلمه پررو در فرهنگ معین

(ی )(پُ ) (ص مر. )دریده ، بی شرم . بی حیا.

معنی کلمه پررو در فرهنگ عمید

بی شرم، بی حیا.

معنی کلمه پررو در ویکی واژه

sfacciato
prepotente
دریده، بی شرم. بی حیا.

جملاتی از کاربرد کلمه پررو

احمدآباد مرکز پررونق صنعت نساجی در هند است، از این رو به آن لقب منچستر شرق داده‌اند همچنین این شهر شاهد رشد مراکز آموزشی و دانشگاهی، فناوری اطلاعات، علوم و صنایع بوده‌است.
تیارت پایتخت رستمیان بود و در دوره این دودمان اهمیت راهبردی زیادی به عنوان یک بازار در مسیر صحراگذر آفریقا پیدا کرد و یهودیان چندزبانه در تیارت بازرگانی پررونقی را با کاروان‌ها برقرار کردند.
مهم‌ترین محصول کشاورزی کشور گندم است و کشاورزی یکی از شغل‌های پررونق آلبانی می‌باشد. آلبانی به لحاظ تولید کرومیت در جهان مقام سوم را دارا می‌باشد.
برگزاری کارگاه مجازی آموزشی «قصه­گویی، شاه کلید پرروش حس دینی کودکان و نوجوانان»، با همکاری نهاد کتابخانه ­های عمومی کشور و ادارۀ کل کتابخانه­ های عمومی سیستان و بلوچستان، پاییز 1399.
در حال حاضر عدن شهری آباد وپررونق است.
آن چنان که دیابی پررونق در مقابلش ژنده ای بیش نیست
خمر حرام است، بسوزد خدای آن دل و جان را که بدو پرروی
آن شیخک کرمانی زر مسلک ریقو کم مدرک و پررو