پرخطر. [ پ ُ خ َ طَ ] ( ص مرکب ) خطیر. عظیم : طمع نیست کز بندگان تو باشم که کاریست بس پرخطر پادشاهی.رضی الدین نیشابوری.|| خطرناک. ترسناک. پربیم و هراس : بحکم ضرورت در پی کاروانی افتاد و برفت. شبانگه برسیدندبمقامی که از دزدان پرخطر بود. ( گلستان چ مصفا ص 78 ).
معنی کلمه پرخطر در فرهنگ عمید
۱. بسیار خطرناک، پربیم وهراس. ۲. خطیر، مهم.
معنی کلمه پرخطر در فرهنگ فارسی
۱- پر بیم و هراس ترسناک خطرناک مهلک . ۲- عظیم خطیر بزرگ .
جملاتی از کاربرد کلمه پرخطر
هنگامی که نام کشوری در فهرست دولتهای غیرهمکار و مناطق پرخطر گروه اقدام مالی قرار داشته باشد، بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری مهم جهان، در برخورد با بانکها و شرکتهای آن کشور، نهایت احتیاط را به خرج میدهند و گاه به همین دلیل از برقراری روابط با آنها خودداری میکنند و حتی همچون شرایط پیش از برجام هرگونه فعالیت بانکی ایران را تحریم کرده بودند اما احتمال این نیز میرود پس از پذیرفتن طرف ایرانی کماکان کشورهای اروپایی و دیگر متحدان آمریکایی از رابطه سرباز بزنند.
مرتن علاوه بر این استدلال کرد در جامعه علمی، اثر متیو فراتر از شهرت ساده است تا بر سیستم ارتباطی گستردهتر تأثیر بگذارد، در فرآیندهای انتخاب اجتماعی نقش داشته باشد و منجر به تمرکز منابع و استعدادها شود. او به عنوان مثال، دید نامتناسبی را که به مقالات نویسندگان شناخته شده، به قیمت مقالاتی که به همان اندازه معتبر یا برتر نوشته شده توسط نویسندگان ناشناس نوشته شده اند، بیان کرد. وی همچنین خاطرنشان کرد که تمرکز توجه بر افراد برجسته می تواند منجر به افزایش اعتماد به نفس آنها شود و آنها را به انجام تحقیقات در زمینه های مشکل مهم اما پرخطر سوق دهد.
این راه پرخطر به چه امید میرود روی تو هرکه در نفس واپسین ندید
به فهم و خاطر زیرک ظفر میسر نیست به کار پرخطر اسباب مختصر دادی
کعبه لبیک زد و کرد حرم استقبال بینوایی ز ره پرخطری میآید
ای عقل، مرا تند و ز منزل مگذر ره پرخطرست، باز نتوان واگشت
در سال ۲۰۱۸، اولین مطالعه در نوع خود نشان داد که الکل و نوشیدنیهای انرژی زا کافئین دار با رابطه جنسی غیر معمول و پرخطر در میان بزرگسالان در سن دانشگاه مرتبط است.
باری هرکار پرخطر را کاینان ز ره خطر گرفتند
پرخطرناکست بحر شعر نزدیکش مرو گرچه بینی تا کجا خضر قلم را پا ترست
مستان ز بحر پرخطر عشق همچو مُل تا بر گرفته کام به ساحل نهادهاند
پرخطر باشد ز تو بدخواه و در نعمت ولی تو چو بحری کاندرو هم نعمتست و هم خطر
بدان که اصل توبه پشیمانی است و نتیجه آن ارادتی که پدید آید، اما پشیمانی را علامت آن است که بر دوام اندر اندوه و حسرت بود و کار وی گریستن و زاری و تضرع بود، چه کسی که خویشتن را بر شرف هلاک بیند از حسرت و اندوه چگونه خالی باشد؟ و اگر او را فرزند بیمار بود طبیبی ترسا گوید که این بیماری پرخطر است و بیم هلاک است، معلوم است که چه آتش اندوه و بیم اندر میان جان پدر افتد و معلوم است که نفس وی بر وی عزیزتر است از فرزند. و حق تعالی و رسول(ص) صادق تر از طبیب ترسا، و بیم هلاک آخرت عظیم تر از بیماری مرگ و دلالت معصیت بر سخط حق تعالی ظاهر تر از دلالت بیماری بر مرگ، پس اگر از این خوف و حسرت نخیزد آن بود که ایمان هنوز از آفت معصیت پدید نیامد است و هر چند که این آتش سوزان تر بود اثر وی اندر تکفیر گناهان عظیمتر بود، چه آن زنگار ظلمت که بر دل نشسته بود از معصیت، جز آتش حسرت و پشیمانی آن را نگدازد، و اندر این سوز دل صافی و رفیق شدن گیرد. و اندر خبر است که با تایبان نشیند که دل ایشان رقیق تر بود و هر چند که دل صافی تر همی شود از معصیت نفوتر همی شود و حلاوت معصیت اندر دل به تلخی بدل همی شود. و یکی از انبیا شفاعت کرد اندر قبول توبه یکی از بنی اسراییل. وحی آمد که به عزت من که اگر اهل آسمانها از حق وی شفاعت کنند نپذیرم تا حلاوت آن گناه اندر دل وی همی ماند.
باطل بینم به سوی کعبه سفرت بی حاصل بینم سفر پرخطرت