پرباد

معنی کلمه پرباد در لغت نامه دهخدا

پرباد. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) مُتورّم. نفخ کرده. دمیده.
|| متکبر. پرادعا: کلّه پرباد. || پر از خودستائی :
یکی نامه بنوشت پرباد و دَم
سخن گفت هرگونه از بیش و کم.فردوسی.- پرباد شدن ، پرباد گشتن ؛ متکبر و مغرور شدن. ( غیاث اللغات ).

معنی کلمه پرباد در فرهنگ معین

(پُ ) (ص مر. ) ۱ - ورم کرده . ۲ - کنایه از: مغرور، متکبر.

معنی کلمه پرباد در فرهنگ عمید

۱. چیزی که درون آن را پر از باد کرده باشند.
۲. متورم، ورم کرده.
۳. [مجاز] شخص متکبر، مغرور.

معنی کلمه پرباد در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- چیزی که پر از باد است دمیده متورم نفخ کرده توپ پر باد . ۲- متکبر مغرور پر ادعا : کل. پرباد . ۳- پر از خودستایی .

معنی کلمه پرباد در ویکی واژه

ورم کرده.
کنایه از: مغرور، متکبر.

جملاتی از کاربرد کلمه پرباد

بخشی از جنوبگان که مورد ادعای آرژانتین است باآب و هوایی سرد و پرباد شامل پالمار و دریای ودل است. بلندترین قله این قسمت، چیریگوانو با ۳۳۶۰ متر ارتفاع است.
گر نه آتش می‌زند آتش رخی در جان نهان پس دماغ عاشقان پرآتش و پرباد چیست
ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا
سپه را درم داد و آباد کرد سر دوده خویش پرباد کرد
آمد بهار و شد در و دیوار لاله رنگ از جوش لاله شیشه پرباده گشت سنگ
دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا
بیاور جام پرباده، الا ای ساقی ساده! که تا ظاهر کند رمزی علی از حق که پنهان است
تکیه بر آب و سری پرباد نخوت چون حباب هرزه وا کردیم چشم و غوطه در دریا زدیم
پرآب دو دیده و پرآتش جگرم پرباد دو دستم و پر از خاک سرم‌
ای دماغ عاشقان پرباده منصوریت تا دو صد حلاج عشقت بر رسن پا کوفته
به خوبی شنیده همه یاد کرد سر تور بی‌مغز پرباد کرد