پراشیده

معنی کلمه پراشیده در لغت نامه دهخدا

پراشیده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پریشان شده. ( برهان ) ( شعوری ). پراکنده گشته. ( شعوری ). پراکنده. پریشان. ولاو. وِلو. تار و مار. بشولیده. پشولیده. پاچیده. پاشیده. پرت و پلا. ترت و پرت. پریش. پریشیده. پخش. متفرق. ریخته پاشیده :
مجلس پراشیده همه میوه خراشیده همه
زر بپاشیده همه بر چاکران کرده یله .شاکربخاری.|| برباد داده. || بیخود گردیده. ( برهان ).

معنی کلمه پراشیده در فرهنگ معین

(پَ دِ ) (ص مف . ) ۱ - پریشان ، پراکنده . ۲ - برباد داده . ۳ - بی خود گردیده .

معنی کلمه پراشیده در فرهنگ عمید

۱. پراکنده.
۲. ازهم پاشیده، پریشان شده: مجلس پراشیده همه، میوه خراشیده همه / نقل بپاشیده همه، به چاکران کرده یله (شاکر: شاعران بی دیوان: ۵۰ ).

معنی کلمه پراشیده در ویکی واژه

پریشان، پراکنده.
برباد داده.
بی خود گردیده.

جملاتی از کاربرد کلمه پراشیده

می‌توان مکملیت بین مکان و تکانه را به وسیلهٔ مفهوم دوگانگی موج-ذره‌ای درک کرد. اگر ذره که به وسیلهٔ یک موج صفحه‌ای توصیف می‌شود از میان یک شکاف باریک عبور کند، مانند امواج آب که از یک کانال باریک عبور می‌کنند، ذره پراکنده می‌شود و موج آن با زوایایی مختلفی از شکاف خارج می‌شود (پراشیده می‌شود). هر چقدر که پهنای شکاف کمتر باشد، مقدار پراش بیشتر شده و عدم قطعیت تکانه به تبع آن افزایش می‌یابد.