پرشور. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرحرارت و حرکت. - سری پرشور داشتن ، کله پرشور داشتن ؛ سری پرحرارت و جنب و جوش داشتن. پرشور. [ پ َ ش َ ]( اِخ ) ناحیتی از نواحی هند به سمت غربی آب سند و علی التقریب به ده فرسنگی آن و آن بعهد غزنویان در جزو ولایات ایشان بود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب حاشیه ٔص 336 - 545-675 و ترجمه تاریخ یمینی ص 201 شود.
معنی کلمه پرشور در فرهنگ معین
( ~. ) (ص مر. ) پرحرارت .
معنی کلمه پرشور در فرهنگ عمید
۱. پرآشوب، پرغوغا. ۲. کسی که شوق و هیجان بسیار دارد، پرحرارت.
معنی کلمه پرشور در فرهنگ فارسی
پر آشوب، پرغوغا، پرحرارت، کسی که هیجان زیاددارد ناحیتی است از نواحی هند ( صفت ) پر حرارت . یاسری پر شور داشتن. کله ای پر حرارت داشتن . یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد .
معنی کلمه پرشور در دانشنامه عمومی
latitudeپرشورlongitudeپرشورWebsiteپرشور پرشور ( به انگلیسی: Pershore ) یک منطقهٔ مسکونی در انگلستان است که در میدلند غربی واقع شده است. پرشور ۷٬۱۲۵ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه پرشور در ویکی واژه
پرحرارت.
جملاتی از کاربرد کلمه پرشور
ز گرمی در آن دشت پرشور و شر عرق شست چین از جبین سپر
بین علاقه شدیدی به عدالت و توسعه اجتماعی داشت و غالباً در جنبشهای سیاسی و اجتماعی روز مشارکت فعال داشت. پس از بازنشستگی از کرسی منطق، او دو بار به عنوان رئیس دانشگاه آبردین انتخاب شد که هر دوره بیش از سه سال ادامه داشت. او مدافع سرسخت اصلاحات، بهویژه در آموزش علوم بود و از ادعای زبانهای مدرن برای داشتن جایگاهی در برنامه درسی حمایت کرد. علاوه بر این، او از حامیان پرشور حقوق دانشجویان بود و در سال ۱۸۸۴انجمن مناظره دانشگاه آبردین اولین گام ها را برای معرفی شورای نمایندگان دانشجویان و سپس انجمن دانشجویان دانشگاه آبردین تحت حمایت او برداشت.
عالم آسوده را دریای پرشورش کند از دل بی تاب خود گر دست برداریم ما
آسمان سرگشته ی سودای او قدسیان پرشور از غوغای او
احمد کروبی به اعدامهای ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز مخالفت کرد و از امامت جمعه الیگودرز استعفا داد. او در رمضان سال ۱۳۶۳ درگذشت. علی خامنهای پس از درگذشت او خطاب به مهدی کروبی گفت: «خبر درگذشت پدر گرامی و بزرگوارتان یک بار دیگر مرا به یاد چهره منور آن پارسا مردی انداخت که در صحنههای مختلف، مبارزه، تلاش، حرکت و مجاهدتش را از نزدیک دیده و همواره به ایمان پرشور و صادقانه اش به چشم شیفتگی نگریستهام.»
از راح الستی ز کف ساقی باقی سرها همه پرشور شد از نشئه صهبا
عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر تشنه مخمور نگر ای شه خَمّار بیا
به ساحریست مثل گرچه لعل پرشورش ولی تبسّم او سحر نیست اعجازست
پرشور شد آفاق ز بانگ قلم من فریاد نیستان مرا شیر ندارد
سینه پر سودا و دل پرشور شد عافیت جویی ز جانش دور شد
روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم
آخر ز بیابان جنون سر بدر آورد هر چند عنان دل پرشور گرفتیم
یوسیبوس حوالی سال ۲۶۰ در فلسطین به دنیا آمد. او تحتنظر پامفیلوس[الف] که مسئول کتابخانهٔ اوریجن در قیصریه بود و در سال ۳۰۹ یا ۳۱۰ کشته شد، مطالعه و تحقیق میکرد. یوسیبوس بهعنوان سپاس و قدردانی از پامفیلوس نام او را برخود نهاد و یوسیبوس پامفیلی لقب گرفت، چنانکه گویی فرزند یا بردهٔ پامفیلوس بودهاست. یوسیبوس همچون پامفیلوس از تحسینکنندگان و طرفداران پرشور اوریجن بود و به اتفاق یکدیگر دفاعیهای در مورد اوریجن نوشتند. یوسیبوس در وهلهٔ اول یک محقق بود اما در سال ۳۱۳ یا ۳۱۴ به مقام اسقفیِ قیصریه رسید و در سال ۳۳۹ یا ۳۴۰ همانجا درگذشت.
خاستگاه معروفترین فستیوال موسیقی بلژیک تومارولند که سالانه علاقمندان بی شماری را گرد هم میآورد در این شهر است. فستیوال تومارولند هر ساله در تابستان در ماههای تیر و مرداد با حضور گرم و پرشور افراد از سرتاسر جهان با پرچمهای خود به زیبایی چشمگیری برگزار میگردد.