پذیرائی

معنی کلمه پذیرائی در لغت نامه دهخدا

پذیرائی. [ پ َ ] ( حامص ) قبول. پذرفتاری. || شنوائی. || قیام بخدمت مهمان. || پذیرائی کردن ؛ قیام کردن بخدمت مهمان.

معنی کلمه پذیرائی در ویکی واژه

rinfresco
ricevimento

جملاتی از کاربرد کلمه پذیرائی

بدر گاه بس مهربانی کنند پذیرائی خسروانی کنند
خیز و بر بدرقه صوم و پذیرائی عید دل ببر بوسه بده کام بران جام بخواه
پس آنگه پذیرائی شاهوار نمودند از آن شه کامکار
خوش پذیرائی کن این مهمان زه عود سوز، عنبر بسای و گل بنه
پیش تازید و صف آرائی کنید وین رسل را خوش پذیرائی کنید
یهودیان باورمند، در هفت روز عید سوکوت غذای روزانه خود را در سوکا صرف می‌کنند و مردان شب را به تنهایی در داخل آن به روز می‌رسانند. در ایام عید سوکوت، یهودیان به دید و بازدید از یکدیگر می‌روند و در سوکا از یکدیگر پذیرائی می‌کنند.
سرکشانش بپذیرائی و از بیم و امید گاه از راه گریزان وگهی ره پیمای
لیک با این خط مشکین و عذار سیمین به که با من به پذیرائی میر آئی رام