پذرفت

معنی کلمه پذرفت در لغت نامه دهخدا

پذرفت. [ پ ِ رُ ] ( اِ ) تعهّد. وعد. ضمان : بعد از مدتی بتماشای هرات رفت در نظرش خوش آمد آنجا فروکشید امیران او را هوای زن و بچه بود امیرنصر نه عزم بخارا کردی و نه امیران را دستوری دادی که بخانه روند و یا زن و بچه به هرات آورند امیران از طاقت طاق شدند و بیم بود که بر امیر نصر خروج کنند هرچه بمقربان حضرت وسیلت می جستند فائده ای نبود تا رودکی را پذرفتها کردند و این ابیات در صفت خوشی بخارا و تهییج امیرنصر بر عزیمت آنجا بخواند: بوی جوی مولیان آید همی... ( از تاریخ گزیده ).

معنی کلمه پذرفت در فرهنگ معین

(پِ رُ ) (مص مر. اِ. ) تعهد، وعد، ضمان .

معنی کلمه پذرفت در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( اسم ) تعهد وعد ضمان .

معنی کلمه پذرفت در ویکی واژه

تعهد، وعد، ضمان.

جملاتی از کاربرد کلمه پذرفت

تخم بد را چه بود بار مگر هم بد؟ مکر فرعون که پذرفت مگر هامان؟
باز آمده به خیر و سعادت برات تو پذرفته باد روز و شبت روزه و صلات
سپهدار از او هر سه پذرفت و رفت همی شد شب و روز چون باد تفت
مانا که ترا خاک ودیعت پذرفت ای خاک ندانی که چه پذرفتستی
چه بایست پذرفت چندین فسوس ز بیم پی پیل و آوای کوس
چو کار از دست شد گلرخ برآشفت دگر کارش صلاحیت نپذرفت
نپذرفت و با گریه گفتا بدو که از من بدان بانوی دین بگو
چو لعنت بود تشریفش ز درگاه بجان پذرفت وشد افسانه کوتاه
کافرانی کش ندیدند و نپذرفتند دین چشم و گوش عقل ایشان بود اعما و اصم
تکش خان نپذرفت گفتار سام رخ آورد از کین به پیکار سام