پدر بزرگ

معنی کلمه پدر بزرگ در لغت نامه دهخدا

پدر بزرگ. [ پ ِ دَب ُ زُ ] ( اِ مرکب ) پدرِ پدر. پدر مادر. جدّ. نیا.

معنی کلمه پدر بزرگ در فرهنگ عمید

۱. پدرِ پدر.
۲. پدرِ مادر.

معنی کلمه پدر بزرگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پدر پدر جد پدری . ۲- پدر مادر جد مادری .

معنی کلمه پدر بزرگ در ویکی واژه

پدربزرگ
پدرِ پدر یا پدرِ مادر. پدربزرگ هفته پیش به خانه ما آمد.

جملاتی از کاربرد کلمه پدر بزرگ

همچنین دو داستان یونانی کاملاً مشابه با مهمانی آژی دهاک (پدر بزرگ کوروش) در افسانه‌های یونانی نیز وجود دارد. بنظر دو محقق هو و ولز از انگلستان، این داستان در اصل ریشهٔ یونانی دارد و در داستان‌های یونانی، نمونه‌هایی از آن دیده می‌شود. برای مثال افسانهٔ آتریوس آورده شده‌است.
چلبی در سال ۱۹۴۴ در یک خانواده شیعه در کاظمین زاده شد. پدر و پدر بزرگ چلبی در رژیم پادشاهی سابق تا کودتای عبدالکریم قاسم علاوه بر شغل در حکومت در کار بانک و دلالی مشغول بودند.
ز بلای گندم آمد پدر بزرگت اینجا به هوای نفس افتد دل و عقل را جلایی
ایبه سلطان به‌ دلیل قدرت رقیبان رستم بیگ را آزاد کرد و در نبردی که میان بایسنقر و رستم در گرفت او شکست خورد و به شروانشاه نزد پدر بزرگش فرخ یسار پناه برد.
یعنی پدر بزرگوارش آن در همه فن بزرگ کارش
بردند خبر ز روزگارش سوی پدر بزرگوارش
پدر بزرگ دکتر «صفوی»، «نوّاب الدّوله شمس‌آبادی» خود نویسنده‌ای پرکار بود که بیش از ۲۰ جلد کتاب به زبان فارسی از خود به جای گذاشته‌است و پدرش «محمّد صادق صفوی»، که در واقع اوّلین آموزگار و مشوّق وی در آموختن زبان فارسی و آشنایی با فرهنگ غنی ایران است، خود دانش‌آموخته رشتهٔ زبان و ادبیّات فارسی از «دانشگاه اسلامی علیگر» هند بود.