پخن. [ پ َ خ َ ] ( اِ ) بانگ. ( فرهنگ اسدی ). آواز. || بانگ یخ بود [ کذا ] . عسجدی گوید ( کذا ) : من زارتر گریم همانا که او خاموش گرید زار و من با پخن ( کذا ). ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ).
معنی کلمه پخن در فرهنگ معین
(پَ خَ ) (اِ. ) بانگ ، آواز.
معنی کلمه پخن در فرهنگ فارسی
( اسم ) بانگ آواز . بانگ آواز
جملاتی از کاربرد کلمه پخن
پای آخوند خودمان هم چیزکی باسم خرج نوشته اند، اما آخوند ان شاءالله تعالی پخنه گرفته است نه خام، میهمان ماکول بوده نه بدنام مفقود.