پتی. [ پ َ ] ( ص ) در تداول عامه ، ساده. تنها. تهی. خالی. بی خورش. خشک. کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی. نان خالی. خبز کفت. ( منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی. آب ِ خالی. آب ِ محض. دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب. || برهنه. عور. روت : پاپتی. - قلیه پتی ؛ جیروویر، جَغوربَغور. حسرةالملوک. و آن طعامی است فقرا را از روده خردکرده که با روغن و پیاز سرخ کنند و سرکه بر آن مزید کنند. و گاه از جگر خردکرده سازند. || آشکار.
( صفت ) ۱- تهی خالی بی خورش ساده تنها : نان پتی . ۲- برهنه روت لخت عور : پاپتی . ۳- آشکار . یا دوغ پتی . دوغ بی کره و روغن و بسیار آب .
معنی کلمه پتی در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:پچ، شهر (صربستان)
معنی کلمه پتی در ویکی واژه
(عامیانه): خالی، ساده، برهنه، لخت، آشکار. پتی ممکن است از یک حرف پَ و یک کلمه تَی شکل گرفته باشد و تی (طی) به معنی شرط یا شروط است که با حرف ندا و تعجبی پَ با اظهار مشروط بودن همراه تعجب است.
جملاتی از کاربرد کلمه پتی
شود جای خالی و من چارهجوی بسازم نترسم ز پتیاره گوی
همان اژدر وگرگ و شیر ژیان زپتیاره و دیو واز جادویان
نباید که اندر نهان چارهای بسازد گزندی و پتیارهای
چو شمسه مر آن زشت پتیاره دید تن خویش را سخت بیچاره دید
آپتینورین با هانتینگتین، تعامل پروتئین-پروتئین دارد.
که کردش بر آن زشت پتیاره چیر که هم اژدها بود و هم پیل و شیر
چندین نفر از اعضای خانوادهٔ او نیز موسیقیدان و آهنگساز بودند؛ ازجمله برادرش، میشل (۱۶۸۱–۱۷۵۷)، و دو پسرش، ژان-باپتیست (۱۶۹۹–۱۷۸۲) و نیکُلا ژیل (۱۷۰۳–۱۷۶۱).
از این پنج پتیاره تیز چنگ جهان بر بزرگان شود کارتنگ
تو باشی یک زشت پتیارهای یکی بدگهر دیو بیچارهای
واتسون تا سن ۱۰ سالگی، تنها در نقش اول نمایشهای مدرسهاش مانند آرتور: سالهای جوانی و شاهزادهٔ خوشحال بازی کرده بود اما هیچگاه به صورت حرفهای بازیای انجام نداده بود. فعالیتهای دیگر او در مدرسه مسابقه دیسی پرت پوئتری کمپتیشن بود که در سن ۷ سالگی توانست نفر اول در گروه سنی خودش شود.
کزآن زشت پتیاره پرداخت راه تهی ساخت بیشه از آن کینه خواه
الکس کندریک با همسرش کریستینا ازدواج کرد و به آلبانی، جورجیا نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان معاون کشیش رسانه در کلیسای باپتیست شروود خدمت کرد. الکس و همسرش اکنون شش فرزند دارند.