پایین

معنی کلمه پایین در لغت نامه دهخدا

پایین. ( ص نسبی ، ق ) رجوع به پائین و ترکیبات آن شود.

معنی کلمه پایین در فرهنگ معین

(ص نسب . ق . ) ۱ - زیر. ۲ - دامنه .

معنی کلمه پایین در فرهنگ عمید

۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَست تر قرار دارد: دِهِ پایین.
٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.
٣. آهسته: صدای پایین.
٤. کم دامنه: بردِ پایین.
٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قیمت پایین.
٦. (اسم ) آن قسمت از چیزی که در زیر دیگری واقع است: پایین شلوار، پایین چاه.
٧. (اسم ) جایی یا چیزی که در ارتفاع پَست تر قرار دارد: پایین شهر.
٨. (اسم ) جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: پایینِ خیابان.
٩. (اسم ) [مجاز] قسمتی از اتاق که به در نزدیک تر است.
١٠. (قید ) زیر.

معنی کلمه پایین در فرهنگ فارسی

زیر، زیرین، پست، فرود، مقابل بالاوبالایین
( صفت ) ۱- زیر زیرین فرود فرودین پست دون تحت تحتانی مقابل بالا بالایین . ۲- دامن دامنه پای ذیل . ۳- کفش کن صف نعال . ۴- از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سرین و بالین . ۵- ( اسم ) فرود مقابل بالا بم بلند . توضیح فرود از چند صدا ها زیرتر از همه و طبعا یکی از صداها بم تراز همه واقع میشود . بنابراین صدایی که بمتر از همه است ( مقابل صدای بالا ) و صدایی که زیرتر از همه است ( مقابل صدای پایین ) قرار میگیرد . یا پایین افتاده بودن شکم . ( بمزاح ) گرسنه گردیده بودن .

معنی کلمه پایین در دانشنامه عمومی

پایین (ترانه کلی کلارکسون). «پایین» ( به انگلیسی: Low ) تک آهنگی از کلی کلارکسون است که در ۳ اوت ۲۰۰۳  ( ۲۰۰۳ - 08 - ۰۳ ) منتشر شد.
پایین (موسیقی متن). پایین ( موسیقی متن فیلم اصلی ) ( به انگلیسی: Bottoms ( Original Motion Picture Score ) ) موسیقی متن فیلم منتشر شده در سال ۲۰۲۳ به همین نام و به کارگردانی اما سلیگمن می باشد.

معنی کلمه پایین در ویکی واژه

ویژگی آنچه چیزی در زیر چیز دیگر، به طرف زمین، قرار دارد، زیر، زیرین.
ویژگی آنچه قسمتی از کل جدا و به فرد دیگر تخصیص یابد، سهم، بخش. پایین ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش پای یعنی سهم و «این» قابل تجزیه باشد و منظور از ئین پسوند ربط دهنده است.

جملاتی از کاربرد کلمه پایین

فرو برد لنگر به پایین کوه برون رفت و با او برون شد گروه
مه بالا نشین پایین نظر کن به مسکینان کلامی مختصر کن
مه بالانشین، پایین نظر کن به مسکینان کلامی مختصر کن
عروسانه بر کرسی زر نشست شهنشاه را گشت پایین پرست
گیا بینی از خاکم انگیخته سرین سوده پایین فرو‌ریخته
زلفش از جنبش نسیم چو رقاص گاه به پایین فتاد وگاه به بالا
بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
چون زورق آکنده، که استد به دو لنگر استاده، نه اش میل به پایین و نه بالا
مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می‌باخت و نرد ده هزاری به پایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش‌گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک‌گاه و ضربْ امیر را بود.
من به پایین خانه دار فنا راضی نیم همچو منصورم ز عزت جا به بالا خانه ده