پایکوبی

معنی کلمه پایکوبی در لغت نامه دهخدا

پایکوبی. ( حامص مرکب ) رقص. ( زمخشری ). زفن. بازیگری.

معنی کلمه پایکوبی در فرهنگ معین

(حامص . ) = پاکوبی : ۱ - عمل کوفتن پای بر چیزی . ۲ - (کن . ) رقص .

معنی کلمه پایکوبی در فرهنگ عمید

= پاکوبان

معنی کلمه پایکوبی در فرهنگ فارسی

پاکوفتن
پاکوبی

جملاتی از کاربرد کلمه پایکوبی

وآهو بچگان به خیر و خوبی پیش قدمش به پایکوبی
هواداران او بعد از انتخاب وی به رئیس‌جمهوری در خیابان‌ها به رقص و پایکوبی پرداختند. او از رئیس‌جمهور پیشین، عبدالله یمین، خواستار جابه‌جایی صلح‌آمیز قدرت و آزادی زندانیان سیاسی شد.
در لباس تن پرستی پایکوبی مشکل است دامن جان را رهایی زین ته دیوار ده
نیروهای دولت انتقالی لیبی پس از تصرف شهر سرت و شکست نیروهای هوادار حکومت سابق، معمر قذافی رهبر پیشین لیبی و یکی از فرزندان وی، معتصم قذافی را کشتند. پس از این واقعه مردم لیبی در خیابان‌های شهرهای سرت و طرابلس، به جشن و پایکوبی پرداختند.
می شود از پایکوبی قطع راه دور عشق چند از تمکین نهی بر پای، بند آهنین؟
در ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ اهالی روستای آقمشهد بعد از اعلام رای دادگاه به سودشان جشن برگزار کردند و به رقص پایکوبی پرداختند
درین مرحله رقص و پایکوبی جوانان شدت می‌یابد؛ و برای چندین بار رقص اتن ملی را اجرا می‌کند.
سیاره به دست بند خوبی بر نطع افق به پایکوبی
کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را