پایه دار

معنی کلمه پایه دار در لغت نامه دهخدا

پایه دار. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) صاحب قدر و منزلت. ( برهان ). صاحب رتبه. صاحب منصب. صاحب مقام. باقدرت. مقتدر.

معنی کلمه پایه دار در فرهنگ معین

( ~. )(ص فا. )۱ - بلندمرتبه ،صاحب - منصب .

معنی کلمه پایه دار در فرهنگ عمید

۱. دارای پایه، آنچه پایه داشته باشد.
۲. [مجاز] کسی که در ادارۀ دولتی پایه و رتبه دارد.
۳. [مجاز] صاحب رتبه.
۴. [مجاز] دارای قدر و منزلت.

معنی کلمه پایه دار در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- صاحب قدر و منزلت صاحب رتبه صاحب مقام با قدرت مقتدر . ۲- آنکه در ادارات دولتی صاحب پایه و رتبه است .

معنی کلمه پایه دار در ویکی واژه

بلندمرتبه، صاحب - منصب.

جملاتی از کاربرد کلمه پایه دار

برون آرش از دعوی همسری کزین پایه دارا کند سروری
آکادمی فوتبال باشگاه فولاد خوزستان در سال ۱۳۷۹ با هدف کشف و پرورش جوانان مستعد خوزستانی تأسیس شد. هم‌اکنون آکادمی فولاد بیش از ۴۰۰ بازیکن و ۳۴ مربی را در رده‌های مختلف پایه دارا می‌باشد و پر افتخار ترین آکادمی ایران در تمامی رده های سنی است. از محصولات این آکادمی می‌توان به بازیکنانی چون ایمان مبعلی، اسماعیل شریفات و کاوه رضایی اشاره کرد.از آکادمی فولاد به عنوان بهترین آکادمی فوتبال در ایران نام برده می‌شود که به لا ماسیا ایران شهرت دارد.
بوسید تاج و تخت سراپای من از آنک چون تخت پایه دارم و چون تاج سرورم
پایه دار فنا مرتبه مردان است سعی آن کن که بدین مرتبه لایق باشی
جوابی نویسد سزاوار شاه سخن را در او پایه دارد نگاه
کوه او چون نظم من تند و بلند و پایه دار دشت او همچون شب هجرم دراز و بیکران
بباید بکوبی تو دیوار او زنی بر فلک پایه دار او
ببوسم پایه دار، از سردار رهاند دار، اگر زین دارم امشب
ز استواری و بلندی پایه دارد آن‌ که هست همچو رای و عزم شاهنشه بلند و استوار
بلندی بود چون نشاندی به کوه همان پایه داری و فرّ و شکوه
فروتر پایه دارد مرد نادان اگر چه برتر از دانا نشیند