پایداری. ( حامص مرکب ) مقاومت. تاب. استقامت. ایستادگی. پافشاری. دوام : چو دیدند لهاک و فرشیدورد چنان پایداری از آن شیرمرد.فردوسی.باستواری جان و بپایداری کوه فریفته شد و از راه راست کرد کران.فرخی.امیر بخط خویش جواب نبشت یکی آنکه تا بوسهل را در او جمالی بزرگ باشد و دیگر که در او پایداری و بصارت تمام بود. ( تاریخ بیهقی ). سهل است پایداری تو در مقام وصل چون دستبرد هجر ببینی بپایدار .خلاق المعانی.- پایداری کردن ؛ مقاومت. استقامت. پافشردن. پای داشتن : از دست جوانیم چو بربود عنان پیری چو رکاب پایداری کردی.حافظ.
معنی کلمه پایداری در فرهنگ معین
(حامص . ) ایستادگی ، پافشاری .
معنی کلمه پایداری در فرهنگ عمید
۱. ایستادگی، مقاومت. ۲. استواری.
معنی کلمه پایداری در فرهنگ فارسی
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن ( مصدر ) پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن. مقاومت تاب
معنی کلمه پایداری در فرهنگستان زبان و ادب
{stability} [فیزیک] وضعیت هر سامانۀ دینامیکی که درصورت دور شدن از پیکربندی تعادلی اش، گرایش به بازگشت به حالت پیشین داشته باشد {sustainability} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] قابلیت هر بوم سازگان در حفظ فرایندها و کارکردهای بوم شناختی و تنوع زیستی و بهره وری در طول زمان
معنی کلمه پایداری در دانشنامه آزاد فارسی
پایداری (stability) معیار نشان دهندۀ دشواری به حرکت درآوردن جسمی که نسبت به نیروی گرانی در وضعیت توازن یا تعادل قرار دارد. برای جسمی که از وضعیت تعادل جابه جا شده است، چنانچه نیروی وزن، که به صورت قائم و رو به پایین از مرکز جرم آن می گذرد، در امتداد نیروی تماس قائم و روبه بالایی نباشد که از سطح محل استقرار جسم در سطح اتکای جدید بر آن وارد می شود، جسم در وضعیت جدید خود باقی نخواهد ماند. این دو نیروی مساوی و مخالف در صورت منطبق نبودن خطوط اثرشان با پدیدآمدن یک جفت نیرو و گشتاور متناظر با آن (← گشتاور_نیرو) سبب می شوند جسم یا به وضعیت سکون اولیه اش برگردد یا سرنگون شود و وضعیت دیگری پیدا کند. جسمی که در حال تعادل پایدار است، بعد از اندکی جابه جایی از وضعیت تعادل به وضعیت سکون باز می گردد. این نوع تعادل در اجسامی دیده می شود که سرنگون کردنشان دشوار است. چنین اجسامی معمولاً سطح اتکایی به نسبت بزرگ و مرکز جرمی نزدیک به سطح اتکا دارند. از آن جمله است مخروطی که از قاعدۀ تخت روی سطحی افقی قرار گرفته باشد. وقتی چنین جسمی اندکی کج می شود، مرکز جرمش بالاتر می رود و خط اثر وزن آن دیگر بر خط اثر نیروی تماس، که از سطح اتکای کوچک جدید وارد می آید، منطبق نیست. گشتاور پدیدآمده چنان عمل می کند که مرکز جرم پایین تر بیاید و درنتیجه، مخروط به وضعیت اولیه اش بازخواهد گشت. جسمی که تعادل ناپایدار دارد، بعد از جابه جایی به حال سکون نمی ماند، بلکه وضعیت جدیدی پیدا می کند. در این حالت، با بازگشت به حال سکون اولیه روبه رو نمی شویم. اجسامی که در چنین حالتی از تعادل قرار دارند، به آسانی سرنگون می شوند و معمولاً سطح اتکایی کوچک و مرکز جرمی مرتفع دارند. نمونه ای از آن ها مخروطی است که با تکیه بر رأس، روی سطحی افقی در حال تعادل است. با اِعمال کوچک ترین نیرویی بر چنین جسمی مرکز جرم پایین تر می رود و جابه جایی خط اثر نیروی وزن منجربه تولید گشتاور می شود. مرکز جرم جسم براثر این گشتاور بازهم پایین تر خواهد رفت و درنتیجه، جسم به وضعیت جدیدی می غلتد. جسمی که در تعادل بی تفاوت باشد، اگر به وضعیت جدیدی برده شود، باز هم در حال سکون می ماند. این نوع تعادل در اجسامی دیده می شود که قادر به غلتش اند. از آن جمله است مخروطی که از پهلو روی سطحی افقی قرار گرفته است. هنگامی که چنین جسمی غلتانده می شود، مرکز جرمش نه بالاتر می رود و نه پایین تر می آید و خط اثر نیروی وزن آن همچنان بر نیروی تماس منطبق می ماند. در نتیجه، هیچ گشتاوری تولید نمی شود و تعادل برقرار خواهد ماند.
جملاتی از کاربرد کلمه پایداری
وگر پایداری بروز مصاف اگر روبرو برخورد کوه قاف
مرا آن وصل میباید که داری که من در آن کنم کل پایداری
چو منصوری شود در عین خواری کند در پای دار او پایداری
تیگو ۳ ساخت چین در ابتداییترین مدل خود برای بازارهای آمریکای لاتین با ۲ کیسهٔ هوا و بدون کنترل پایداری الکترونیکی در سال ۲۰۱۹ امتیاز صفر ستاره برای سرنشینان بزرگسال و ۱ ستاره برای نوزادان را از لاتین انسیایپی دریافت کرد.
کنون دستم گرفت و پایداری نمودم دمبدم درعشق یاری
شرکت ابنگوا یک شرکت فناوری متخصص در توسعه فناوریهای جدید، در تولید سوختهای زیستی و بیوشیمیایی و ترویج پایداری مواد خام میباشد. ابنگوا و شرکتهای تابعه آن در سال ۲۰۱۲ بیش از ۲۶،۵۰۰ نفر را در بیش از ۸۰ کشور جهان در اشتغال داشتهاست.
ز معراج منصب مجو پایداری که بر یخ بود پای این نردبان را
و سپس در نظر دیگر تمامی چیزها را باقی به حق و موجود به وجود او و باقی به پایداری وی و مظهر بهر ذات و اسماء و صفات وی داند و تنها حق و خلق را باور دارد.
بلای قرب جانان جمله خواریست به پیش عاشقان این پایداریست
چو عیسی پایداری کرد با ما در اینجا گاه آمد فرد با ما
کیست تا نه پرده داری میکند کیست تا نه پایداری میکند
پایداری نیست در آب و گِل بنیادِ ظلم میکند ویران نسیمی خانهٔ صیاد را