پای کوبی
معنی کلمه پای کوبی در فرهنگ معین
معنی کلمه پای کوبی در فرهنگ عمید
معنی کلمه پای کوبی در فرهنگ فارسی
پاکوبی
جملاتی از کاربرد کلمه پای کوبی
تقاضای جمال اینست و خوبی که شوقی باشد اندر پای کوبی
ببند بازی چون چشم ساحر معشوق به پای کوبی چون زلف درهم جانان
هر سر ز پای کوبی شور تو بقعهای دلها ز های و هوی غمت خانقاهها
به تقلید فرنگی پای کوبی به رگهای تون طغیان خون نیست
در هزیمت چون زنی بوق ار بجایستت خرد؟ ور نهای مجنون چرا می پای کوبی در سَرَب؟
سپهرا خاک روبی کن بدستان پای کوبی کن بدی بگذار و خوبی کن که آمد میر عرش ارکان