پالانه

معنی کلمه پالانه در لغت نامه دهخدا

پالانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. || مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. ( برهان ) :
عمارات حاجی و پالانه هاش
همی برد و می کرد یکسر خراب.سلمان ساوجی.ستاوند. ستناوند.استوناوند.

معنی کلمه پالانه در فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) طبقه ای از خشت که روی آجر تیغة سقف رساند.

معنی کلمه پالانه در فرهنگ عمید

۱. چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته.
۲. رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند.

معنی کلمه پالانه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند. ۲- یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغ. سقف .

معنی کلمه پالانه در ویکی واژه

طبقه‌ای از خشت که روی آجر تیغة سقف رساند.

جملاتی از کاربرد کلمه پالانه

و درین میانها قاصدان صاحب دیوان خراسان سوری و از آن صاحب بریدان میرسیدند که ترکمانان سلجوقیان‌ و عراقیان‌ که بدانها پیوسته‌اند دست بکار زده‌اند، و در ناحیتها میفرستند هر جایی و رعایا را میرنجانند و هر چه بیابند می‌ستانند، و فساد بسیار است از ایشان. و نامه رسید از بست که گروهی از ایشان بفراه‌ و زیرکان‌ آمدند و بسیار چهارپای براندند. و از گوزگانان و سرخس نیز نامه‌ها رسید هم درین ابواب و یاد کرده بودند که تدبیر شافی‌ باید درین باب و اگر نه ولایت خراسان ناچیز شود. امیر مسعود، رضی اللّه عنه، خلوتی کرد با وزیر و ارکان دولت و اولیا و حشم و رای زدند و بر آن قرار دادند که حاجب بزرگ سباشی با ده هزار سوار و پنجهزار پیاده بخراسان رود و برادر بوالحسن عراقی با همه لشکر کرد و عرب بهرات بباشد تا بوالحسن در اثر وی‌ دررسد و همگان گوش بمثال حاجب بزرگ دارند و بحکم مشاهدت یکدیگر کار میکنند و صاحب دیوان خراسان سوری مال لشکر روی میکند تا لشکر را بینوائی نباشد و خراسان از ترکمانان خالی کرده شود بزودی. و روز دوشنبه چهاردهم ماه ربیع الآخر امیر برنشست و بصحرا رفت و بر بالایی بایستاد با تکلّفی هر کدام عظیم‌تر، و خداوندزاده‌ امیر مودود و خواجه بزرگ و جمله اعیان دولت پیش خدمت ایستاده‌، سوار و پیاده همه آراسته و با سلاح تمام و پیلان مست خیاره‌ بسیار در زیر برگستوان‌ و عماریها و پالانها. و از آن جمله آنچه خراسان را نامزد بودند از لشکر جدا جدا فوج فوج بایستادند هر طایفه. و حاجب بزرگ سباشی تکلّفی عظیم کرده بود، چنانکه امیر بپسندید، و همچنان بوالحسن عراقی و دیگر مقدّمان. و نماز پیشین کرده‌ از این عرض‌ بپرداختند.