پاشکسته

معنی کلمه پاشکسته در لغت نامه دهخدا

پاشکسته. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) آنکه پای شکسته دارد. || مجازاً، عاجز. ناتوان.

معنی کلمه پاشکسته در فرهنگ عمید

۱. کسی یا چیزی که پایش شکسته باشد.
۲. [مجاز] عاجز، ناتوان، زمین گیر.

معنی کلمه پاشکسته در فرهنگ فارسی

عاجز ناتوان

جملاتی از کاربرد کلمه پاشکسته

تعدی را عتابش دست بسته ز بیم او تحکم پاشکسته
گر پاشکسته نیستی این راه سر مکن رهرو بکام دل بدویدن نمی رسد
گر کمان پاشکسته است چون تیر قاصد پی خجسته ای دارد
پا از گلیم مرتبه خود مکن دراز چون نقطه پاشکسته پرگار خویش باش
چون بوی گل ردای سیاحت فکن به دوش چون سبزه پاشکسته یک بوستان مباش
چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم چندان نشسته ایم که فصل خزان شود