پاسداری

معنی کلمه پاسداری در لغت نامه دهخدا

پاسداری. ( حامص مرکب ) پاسبانی. || رعایت. احترام. حرمت.

معنی کلمه پاسداری در فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - پاسبانی . ۲ - رعایت ، احترام .

معنی کلمه پاسداری در فرهنگ عمید

نگهبانی، مراقبت.

معنی کلمه پاسداری در فرهنگ فارسی

۱- پاسبانی . ۲- رعایت احترام حرمت .

معنی کلمه پاسداری در ویکی واژه

پاسبانی.
رعایت، احترام.

جملاتی از کاربرد کلمه پاسداری

از سال ۱۳۸۱ که تحریف نام خلیج فارس ابعاد بیشتری گرفت، عده‌ای برای پاسداری از نام خلیج فارس راهکارهایی دادند، از جمله پیشنهاد دادند که استان بوشهر به استان خلیج فارس تغییر نام پیدا کند. اما این پیشنهادها همواره با مخالفت بعضی نمایندگان یا بعضی افراد روبرو شد.
این جاده دو دژ را که از گذرگاه‌های مهم دو رودخانه (در باختر و خاور جزیرهٔ بریتانیا) پاسداری می‌کردند، به هم پیوند می‌داد.
کاله آن به که کم عیاری او کند از دزد پاسداری او
در پاس تن و عرض و مال مردم با داد و دهش کوش و پاسداری
عبدالرحمن پیرانی، دبیرکل جماعت: «جماعت دعوت و اصلاح از آغاز شکل‌گیری تا به امروز، دو هدف عمده را دنبال کرده‌است: نخست «پاسداری از باورهای اسلامی» و دوم «پرهیز از نزاع‌ها و درگیری‌های قومی-مذهبی».
ز سر صبح ازل می زند نفس جامی مباد شغل تو جز پاسداری انفاس
نمیدید از پس دز پاسداری بپل بیرون شدش بس روزگاری
آری آنجا که یاد یاران به میان بگذشته و آینده فراموش آید دریغا بازوی پیری بر جوانی چیر افتاد و گرگ مرگ در نخجیر جان شیر گیر آمد. همی ترسم چرخ امید سوز و اختر برگشته روزم رخت بدان نگسترده و رامش از سایه و شایه آن خرم درخت نبرده تگرگ مرگ بر بار و برگ نهال زندگی باریدن گیرد، و بر جای آن تخت سورم جایگاه از تخته گور سازد. باری در این دوری ناپیدا کران اگر پای فرسود آسمان و اختر گشتیم و ترا نادیده و لابه اندیش رنج های چندین ساله نگردیده، در راه پویائی و تاب جویائی خاک و خاکستر پیداست که زشتی ها و درشتی های ما را به زیبائی و نرمی پرده داری و آمرزگاری خواهی فرمود و پیمان یکتائی را که با جان پیوند است با بازماندگان و آیندگان من پاسداری خواهی کرد.
وان وشاقان به پاسداری شاه بر در غار کرده منزلگاه
نامه های سیاه همه آنجا سفید است، و بیم های بزرگ آنجا همه امید، امروزت از این راد خداوند راه گشایش از همه در باز است، و فردا از آن بار خدای که همه از اوست نی نی که خود همه اوست، همه کار بخشایش بساز. اگر برگ نوا و سامان و نواخت را فرو فزایش جوئی و در این رنج لانه و آن گنج خانه هر دو آرام و آسایش تا زبان را نیروی گویائی است و پای را بازوی پویائی، چار اسبه راه سپاسداری رو و ده مرده راز ستایشگزاری ران.