پاسدار. ( نف مرکب ) نگاهبان. مراقب. نگهبان. حارس. پاسبان. عاس : بزد تیغ بر گردن پاسدار سرآمد بر او گردش روزگار.فردوسی.چو برگشت رستم بر شهریار ازایران سپه گیو بد پاسدار.فردوسی.مرا بر همه گنجهای زمین نگهبان کن ای شاه با داد ودین که گر یاوری یابم از کردگار بوم گنجهای تو را پاسدار.فردوسی.باغبانی بباید آن بت را با یکی پاسدار چوبک زن.فرخی.گر مرا پاسدار خویش کند خدمت او کنم بجان و بتن.فرخی.گفتم بگرد مملکتش پاسدار کیست گفتا مها بتش نه بسنده است پاسبان ؟فرخی.
افزون بر کاربردهای آیینی آنها، از آتشهای بهرام به عنوان میراث فرهنگی جهانی و ملی پاسداری میشوند.
پس از سه روز پنهانکاری حکومت ایران دربارهٔ شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی، سپاه پاسداران مسئولیت این حمله را به عهده گرفت، سپس اعتراضاتی در سراسر ایران و دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی امیرکبیر صورت گرفت، که تمام این اعتراضات به خشونت کشیده شد و در دانشگاه تهران همراه با حمله لباس شخصیها به خوابگاه دانشجویان بود.
ولی چون گروهی مردم از در دلجوئی من خواستارند و به مهرش از آب و آتش پاسدار، اگر ژاژی از نو نگار افتد یا از آن کهنه نگارش های در پا رفته چیزی به دست آید، بدستور دیرینش از در شوریده کاری پراکنده نمی مانم و کام ناکام به یکی از ایشان می رسانم.
کوثری در فاصله سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ بهعنوان جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله فعالیت میکرد. او در طول جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران بود و در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۹ فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله را برعهده داشت.
إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً این شما را پاداش است وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً (۲۲) و رنج که میبردید پذیرفته و پسندیده و این پاداش سپاسداری آن.
مقامهای قضایی آمریکا میگویند غلام شکوری، عضو نیروی قدس- شاخه خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
به دوران حسنت دگر چون صفایی به پیمان خود پاسداری ندیدم
وان خوی پلنگینت ایستاده پیرامن حسنت به پاسداری
افسانه من بنده و سرکار نیز هنگامه حسین و زینب است و روز هر دو از دست پاسداران تیره تر از شب، اگر دریافت همایون دیدارت را کوتاهی اندیشم گمان تباهی مبر، تن را رستگی است و جان را پیوستگی، من جای ندارم مگر آنجا که تو داری، چکنم بار ندارم و جز پیام و نامه آنهم به صد هزار اندیشه و بیم راه گفت و گزاز.
قالَ یا مُوسی اللَّه گفت ای موسی إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ من برگزیدم ترا بر مردمان بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی بپیغام خویش و سخن گفتن خویش با تو فَخُذْ ما آتَیْتُکَ گیر این که ترا دادم وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ (۱۴۴) و از سپاسداران باش.
سازمان حفاظت اطلاعات سپاه، بر خلاف سازمان اطلاعات سپاه معمولاً در خارج از سپاه پاسداران فعالیت نمیکند.
که شد پاسدار تو در خفت و خیز؟ پناهت کجا کرد بازار تیز؟
در ایران ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ بخش عمده نیروهای مسلح ایران را تشکیل میدهند.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ و نبود و نیست هیچ تن را و هیچ کس را، أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ که بمیرد مگر بخواست خدا و دانش او، کِتاباً مُؤَجَّلًا نبشتهایست و انداختهای نامزد کرده که کی، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا و هر که ثواب این جهانی خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ و هر که ثواب آن جهانی خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن. وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ (۱۴۵) و آری ثواب دهیم سپاسداران را.
بیشتر مهاجرت افغانستانیها به ایران در سالهای جنگ ایران و عراق، و همزمان با جنگهای داخلی افغانستان اتفاق افتاد. روحاله خمینی رهبر وقت ایران دستور داد مرزها برای ورود مهاجران افغانستانی باز شود و بسیج و ارگان تازه تأسیس سپاه پاسداران را دستور داد تا با افغانستانیهای مهاجر همکاری کنند. به تدریج حدود سه میلیون افغانستانی وارد ایران شدند. بسیاری از این مهاجران که در دهههای پیشین به ایران مهاجرت کرده بودند در بخشهای اقتصادی مشغول به کار شدند
بارنامه سرکاری کام جان را چشمه زندگی گشاد و اختر بخت را فر رخشندگی بخشود.سر بختیاری بر آسمان سودم و چهر سپاسداری بر آستان. نوید بازگشت خسروانی نه چندان خرام و خرسندی انگیخت که خامه را تاب نگارش باشد و نامه را گنج گزارش. اگر دانم ره انجام خورشید ستام را از کدام راه لگام خواهند داد، به خدا سوگند با این پای گسسته رفتار پی از سر ساخته تا نیروی تاختن هست چهار اسبه از در دست بوسی پذیره خواهم گشت، و از خاک راهت که آتش جوانی است و آب زندگانی دیده و تن را ساز تو تیا و بسیج کیمیا خواهم ساخت. اینکه در آستان آسمان فرگاه آن فرخ پسر و فرخنده پدر که پدر و مادرم برخی خون و خاکشان باد پیوسته به یادم داشته اند و هرگز فراموش نگذاشته، کوه کوه رامش و دریا دریا سپاس بر سپاس و رامش های پیشین افزود.
زاده آزاده هاشمی گوهر را، تهی از تیتال و تر فروشی بنده ام و پروز فاطمی نژادش را از در یکتائی پرستنده. این سال ها که اسمعیل در سمنان بود، من گول گیج ساده بدان امید که فرزندی پاکزاد و دلسوز است، و کارهای مرا بهتر از دگران پاسدار و تیمار اندیش، ده پانزده نامه کما بیش به سرکار آقا نگاشته ام و فرستادن و دریافت پاسخ را بدو باز گذاشته. در این روزگار دیر انجام چندانکه دل نگهداشتم، و دیده دل نگرانی به ره، از هیچ در پیک و پیامی نیامد، و روان را از نوید رامش و تندرستی سرکار مژده آرامش و خرامی نرسید. همه روزم همی شگفتی بر شگفتی افزود و اندیشه بر اندیشه رست. با همه مهر آقا به نگارش های من و دلبستگی من به گزارش های ایشان چگونه و چون شد که خامه نغزنگار را نی در ناخن شکسته اند، و تاتار راه سپار را رگ بر پی گسسته.
با آغاز جنگ، او و احمد متوسلیان، به دستور محسن رضایی؛ فرمانده وقت سپاه پاسداران، مأموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسولالله را تشکیل دهند. نخستین بار در عملیات فتحالمبین، مسئولیت قسمتی از عملیات به عهده همت گذاشته شد. وی در موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» نقش مهمی داشت. او در عملیات بیتالمقدس در سمت معاونت تیپ ۲۷ محمدرسولالله فعالیت و تلاش قابل توجهی را در شکستن محاصره جاده شلمچه به خرمشهر انجام داد و یگان تحت امر او سهم بسزایی را در فتح خرمشهر برعهده داشتند.[نیازمند منبع]