پاسبان

معنی کلمه پاسبان در لغت نامه دهخدا

پاسبان. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ( از پاس و بان حافظ، حارس. ) حارس. ( مهذب الاسماء ). آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد. ( صحاح الفرس ). نگاهبان. نگهبان. قراول. یَزَک.جاندار. پادَه. جانه دار. پاد. محافظ. محافظت کننده. ( برهان ). حافظ. مراقب. رقیب. نگهدار. راصد. دارنده پاس. که شبها حراست کند. بدرقه. راعی. قراول. عاس ( ج ِ عَسس ) : و بر این کوه پاسبان است و دیده بان است که کافر ترک را نگاه دارد. ( حدود العالم ).
ز دیوان نبینی نشسته یکی
جز از جادوان پاسبان اندکی.فردوسی.ز دیوان جنگی ده و دوهزار
بشب پاسبانند بر کوهسار.فردوسی.همیشه خرد پاسبان تو باد
همه نیکی اندر گمان تو باد.فردوسی.وز آنجا بفرمود تا پاسبان
برآرد ز بالای باره فغان.فردوسی ( شاهنامه ، ج 3 ص 1424 )بفرمود تا پاسبانان شهر
هر آنکس کش از مهتری بود بهر.فردوسی.مگر پاسبانان کاخ همای
هلا زود برخیز و چندین مپای.فردوسی.چو باران بدی ناودانی نبود
بشهر اندرون پاسبانی نبود.فردوسی.بباید به هر گوشه ای دیده بان
طلایه بروز و بشب پاسبان.فردوسی.چو دین را بود پادشاپاسبان
تواین هر دو را جز برادر مخوان.فردوسی.یکی پادشا پاسبان جهان
نگهبان گنج کهان و مهان.فردوسی.که دانش به شب پاسبان منست
خرد تاج بیدارجان منست.فردوسی.بشب پاسبان را نخواهم بمزد
براهی که باشم نترسم ز دزد.فردوسی.چنین گفت پس شاه با پهلوان
که ایدر همی باش روشن روان
شب و روز گرد طلایه بپای
سواران با دانش و رهنمای
همان دیده بان دار و هم پاسبان
نگهدار لشکر بروز و شبان.فردوسی.چو تنگ اندرآمد شبانان بدید
بر آن میش و بز پاسبانان بدید.فردوسی.از آن مرز نشنید آواز کس
غو پاسبانان و بانگ جرس.فردوسی.نه روزش طلایه نه شب پاسبان
سپاه است همچون رمه بی شبان.فردوسی.غو پاسبانان و بانگ جرس
همی آمد از دور از پیش و پس.فردوسی.فرنگیس با رنج دیده بسر
بخواب اندر آورده بودند سر

معنی کلمه پاسبان در فرهنگ معین

[ په . ] (اِمر. ) ۱ - نگاهبان ، محافظ . ۲ - کسی که از طرف شهربانی مأمور حفظ نظم و آسایش شهر است . ۳ - شب زنده دار.

معنی کلمه پاسبان در فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) مٲمور نیروی انتظامی و شهربانی (سابق ) که وظیفه اش حفظ نظم و آرامش شهر است.
۲. نگهبان، محافظ، محافظت کننده.
* پاسبان فلک:
۱. [مجاز] ستارۀ زحل، کیوان.
۲. [مجاز] خادم پیر.

معنی کلمه پاسبان در فرهنگ فارسی

نگهبان، محافظ، محافظت کننده، مامورشهربانی
( اسم ) ۱- نگاهبان جاندار یزک محافظ مراقب قراول گماشته . ۲- آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد . ۳- کسی که از طرف شهربانی مامور حفظ نظم و آسایش شهر است . ۴- شب زنده دار. یا پاسبان شب . کسی که در شب پاسبانی میکند عسس . یا پاسبان فلک . ( اسم ) زحل کیوان . یا پاسبان طارم هفتم .( اسم ) زحل کیوان .
حارس نگاهبان

معنی کلمه پاسبان در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:نیروی انتظامی

معنی کلمه پاسبان در ویکی واژه

(نظامی): پایین‌ترین درجه‌دار نیروی انتظامی و شهربانی سابق، نگهبان، نگاهبان، محافظ.
کسی که از طرف شهربانی مأمور حفظ نظم و آسایش شهر است.
شب‌زنده‌دار.

جملاتی از کاربرد کلمه پاسبان

وی در اشبیلیه حدیث و ادب آموخت و در زمینه زبان و حدیث و فقه و تاریخ، به‌ویژه تاریخ اسپانیا و چهره‌های ماندگار آن ناحیه آموزش دید. چندی از سوی ابوعلی قالی از دست حکم بن ناصر، منصب قضا و مدتی ریاست پاسبانان را برعهده داشت.
یاد ایامی که در کویش ز بیم پاسبان بستر از خاک ره و بالش ز بستر داشتم
برون آمدم من ز زندان اوی بریدم سر پاسبانان اوی
چون سنایی سگی به کوی تو در نعرهٔ پاسبان چه خواهی کرد
پاسبان‌ها «دو زن را در رختخواب با دو مرد برجسته» پیدا کرده بودند. مردان بسته بودند، اما زنان برای انجام کارهای سخت به توتیل فیلدز بریدول فرستاده شدند. مجازات نیدهام در این مناسبت ثبت نشده‌است، اما به نظر می‌رسد که او هنوز در ماه سپتامبر در حبس بود که خانه اش سوخت و یکی از ساکنان به نام کاپیتان باربوت، یک افسر فرانسوی را کشت. در سال ۱۷۲۸، چندین دختر او دستگیر شدند، اما به نظر می‌رسد که او از مجازات فرار کرده‌است.
نام اسیوط از واژةٔ مصری قدیم سیوت به معنای پاسبان گرفته‌شده‌است.
معرفت کالا، و عقلم پاسبان و نفس، دزد در کمین تا کی کند فرصت برد کالای من
این پاسبانی اما چون دولت تو باقیست جان نیز اگر برآید از جسم فانی من
بالین خواب راحت سازم بر آستانت شبها ز پاسبانم سنگی که بر سر آید
ای بر ایوانت شده کیوان هند و پاسبان شاه رومی بر دربارت به دربانی نشست
در هنگام دفاع سیدجوادی از سید علی خامنه‌ای، علی تهرانی، و عبدالله نوری، ۱۰ تا ۱۵ نفر جلوی دادگستری مشهد جمع شده و شعار مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر صدر حاج‌سیدجوادی سر می‌دادند. هنگامی که پاسبان جلوی درب دادگستری مطلع شد که آن‌ها قصد حمله به سیدجوادی در هنگام خروج از دادگاه را دارند مراتب را به تیمورتاش (رئیس دادگاه جنائی محل محاکمه) اطلاع داد. تیمورتاش با عجله جلسه را (با رضایت صدر) تجدید کرد و سیدجوادی را با دو مأمور از درب پشت به خارج از دادگستری فرستاده و سوار تاکسی شد.
ای امام عهد و سلطان زمان ای جهان را پادشاه و پاسبان
«آتش را، به (نام)، بهرام از آن روی خوانند که همهٔ آتش‌ها را در جهان در پشتی از بهرام و پاسبانی از سروش است و ایشان را با هم همکاری است.»
پس سلاطین عدالت شعار، و خواقین معدلت آثار از جانب مالک الملک برای رفع ستم و پاسبانی عرض و مال اهل عالم، معین گشته، از کافه خلایق ممتاز، و از این جهت به شرف خطاب ظل اللهی سرافراز گردیده اند، تا امر معاش و معاد زمره عباد در انتظام، و سلسله حیاتشان را قوام بوده باشد.
دل به پرداز از هوای این و آن بر در دل روز و شب شو پاسبان