معنی کلمه پازند در لغت نامه دهخدا
گویند نخستین سخن از نامه پازند
آنست که با مردم بداصل مپیوند.لبیبی.زو دوست ترم هیچکسی نیست وگر هست
آنم که همی گویم پازند قران است.فرّخی.ای خوانده کتاب زند و پازند
زین خواندن زند تا کی و چند.ناصرخسرو.بر گل نوزند واف مطربی آغاز کرد
خواند به الحان خوش نامه پازند و زند.سوزنی.حرف و صوت ار قضا بگرداند
مرحبا زند و حبّذا پازند.انوری ( دیوان ص 382 ).|| ( اِ ) چیزی که بر آتش زنه زنند تا از آن آتش برآید و معنی ترکیبی آنکه همپائی و معاونت با آتش زنه در برآوردن آتش کند و بدین مناسبت شرح زند را گویندچه احکام آتش که در زند مکنون است به اعانت آن شرح ظاهر میشود. ( رشیدی ).