پاداشت

معنی کلمه پاداشت در لغت نامه دهخدا

پاداشت. ( اِ ) جزا و سزا نیکی یا بدی را : و پاداشت را از اینجا جزاگویند. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و جزا پاداشت باشد اِمّا بخیر و اِمّا بشر. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
|| جزای نیکی. ( اوبهی ). ثواب. مثوبة. مقابل بادافراه :
موافقان ترا و مخالفان ترا
ز مهر و کین تو پاداشت است و بادافراه.معزی نیشابوری.و رجوع به پاداشن شود.

معنی کلمه پاداشت در فرهنگ معین

[ په . ] (اِمص . ) نک پاداش .

معنی کلمه پاداشت در فرهنگ عمید

= پاداش

معنی کلمه پاداشت در فرهنگ فارسی

( اسم ) پاداش ( و این جزا و پاداش بیداد کارانست . ) ( تفسیر ابوالفتوح چاپ قدیم ج ۲ ص ۱۳۷ )
جزا و سزا نیکی و یا بدی را

معنی کلمه پاداشت در فرهنگ اسم ها

اسم: پاداشت (پسر) (کردی)
معنی: جزا ( نگارش کردی

معنی کلمه پاداشت در ویکی واژه

نک پاداش.

جملاتی از کاربرد کلمه پاداشت

ندانی همی زشت کردار خویش بدانی چو پاداشت آید به پیش
پسری نوجوان و رعنا داشت شد جوانمرگ، اینت بدپاداشت
نه چنان کز برای پاداشت آنکه نیک است با تو بد گردد
قوله: تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً الآیه، پاکست و بزرگوار و با برکت خداوندی که آسمان بر بالای سر ما بقدرت معلّق بداشت و مرانرا به بروج و ستارگان بپاداشت و بنگاشت. سمکی که در جرمش فطور نه و در دورش فتور نه و در گردش قصور نه، سمکی عظیم بآن کثیفی بداشته بر هوای باین لطیفی، سمکی محروس، سقفی محفوظ در قبّه قدرت محبوس، یقول تعالی: وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً سمکی نهاده طبق بر طبق، آفریده و ساخته خداوند حق، برده از همه مقدّران مهندسان سبق، یقول تعالی: خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً آفریده بر این سقف شمسی و قمری، بهر منزل ایشان را گذری، در هر خانه ایشان را اثری، بهر روزن ایشان را نظری، بر میان قمر از سیاهی شرری، نیست او را از آن سیاهی ضرری، راست بخالی ماند بر روی نیکو پسری، و ازو بگوی: یا قمر من دوّرک و من نوّرک؟ و صوّرک و علی البروج کوّرک؟ ای ماه ترا که ماه کرد و این رنگ که داد و این خط که کشید؟ طرازت که بست؟ زلفت که گشاد؟ شب چارده نور که تمام کرد؟ باوّل که فزود؟ بآخر که کاست؟ این صنع که نمود و این قدرت که خواست؟ ای شمس در ذات بعیدی در نور قریبی، چون سر برآری عالم را چراغی، چون گرم گردی داغی، چون راست گردی میزانی، نه افزایی نه در نقصانی، چون فرو شوی مبشّر روزه دارانی، کرامت سلیمانی معجزه سیّد پیغامبرانی. ای زحل گران رو در فلک هفتمی هر روز نیم دقیقه روی، برجی بسی ماه گذاری، فلک بسی سال بری، وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ.
حاجب پاداشت را گو هیچ دل از خود مبر جود شاهنشاه دارد طاقت پاداشتی
مجنون اگر از حلقه زنجیر کشد پای این سلسله را کیست بپاداشته باشد
عشق ز اول علم لغزش پاداشت بلند عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
گرم رو شمع از آن شد که به مردی پاداشت گرچه شبهای غمت بر سرش آتش کردیم
بدان صفت که تو هستی دهند پاداشت سزای کار در آخر همان سزاواریست