پابرجا

معنی کلمه پابرجا در لغت نامه دهخدا

پابرجا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) ثابت. ثابت قدم. راسخ. پایدار. استوار :
چرا چو لاله نشکفته سرفکنده نه ای
که آسمان ز سرافکندگیست پابرجا.خاقانی.دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
وندر آن دایره سرگشته پابرجا بود.حافظ.|| دائم. همیشه.

معنی کلمه پابرجا در فرهنگ معین

(بَ ) (ص مر. ) ۱ - ثابت و استوار. ۲ - دایم ، همیشه .

معنی کلمه پابرجا در فرهنگ عمید

استوار، پایدار، ثابت: دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی می کرد / واندر آن دایره سرگشتهٴ پابرجا بود (حافظ: ۴۱۴ ).
* پابرجا بودن: (مصدر لازم ) پایدار و استوار بودن.
* پابرجا کردن: (مصدر متعدی ) استوار ساختن، پایدار کردن.

معنی کلمه پابرجا در فرهنگ فارسی

پای برجا، پایدار، ثابت
ثابت ثابت قدم
( صفت ) ۱ - ثابتاستوار. ۲ - دایمهمیشه. یا پا بر جا بودن. ۱ - ثابت بودن استوار بودن . ۲ - دایم بودن همیشه بودن .

معنی کلمه پابرجا در ویکی واژه

ثابت و استوار.
دایم، همیشه.

جملاتی از کاربرد کلمه پابرجا

آریا ریشه گروه‌های بسیاری است که معروف به "خانواده آریا" هستند، این گروه‌ها توسط اعضای گروه آریا شکل گرفته اند. از این قبیل می توان به گروه مستر اشاره کرده که همچنان پابرجاست. آریا مشهورترین و تاثیر برانگیزترین گروه هوی متال روسیه است.
با وجود وعده های مسئولین بعد از گذشت یک دهه همچنان مشکل در تمام سطوح پابرجا است.
کردی، زبان ایرانی‌تبار سومین تبار بزرگ ایران (کردها)، یک فرهنگ ادبی گسترده به گویش‌های گوناگون خود در سراسر کردستان دارد. فرهنگ ادبی کردی، که نخستین نوشته‌های آن به سدهٔ شانزدهم و سرایندگان پیشگامی مانند ملای جزیری در گسترهٔ کردستان غربی در سوریه بر می‌گردد، در گسترهٔ کردستان شرقی در غرب ایران نیز گسترش یافت، به‌ویژه در زمان پابرجایی کوتاه جمهوری خودگردان مهاباد که به‌دست شوروی پشتیبانی می‌شد. فرهنگ ادبی گورانی، زبان ایرانی‌تبار کردهای گوران در گسترهٔ اورامان که زمانی زبان رسمی فرمانروایی اردلان در دورهٔ قاجاریان بود، از سدهٔ شانزدهم آغاز شد و به‌ویژه کارهای ادبی سراینده و تاریخ‌نگار سنندجی سرشناس مستوره اردلان و نوشتارهای دینی یارسان را در بر می‌گیرد.
آثار کشف‌شده در این استان نشان از قدمت تاریخی آن دارد. به عنوان مثال محوطه باستانی معروف به پهلوان و کوه حیدران جاجرم، قدمتی بیش از ۱۲ هزار سال دارند. قدیمی‌ترین آثار باستانی پابرجای پیش از اسلام (بنای سنگی اسپاخو)، در غرب شهرستان مانه و سملقان در فاصله پنج کیلومتری شمال شاهراه آسیایی در روستای اسپاخو نیز دلیل دیگری بر صحت این ادعاست.
در میان سال‌های (۹۰۷ تا ۹۳۰ هجری) در آذرخواران دژی(قلعه) ساخته شده که اکنون در خاور(شرق) این روستا پابرجاست و از یادگارهای دوران شاه اسماعیل صفوی می باشد.
زآستانش به سفر پای من از جا نرود نیست در شهر چو من عاشق پابرجایی
آبگرم لیقوان در دوران حکومت قاجار متعلق به نایب السلطنه قاجار، عباس میرزا بود و بنای اصلی آبگرم که در همان دوران ساخته شده‌است هنوز پابرجاست.
اصول مادری زین‌جا به گیتی گشت پابرجا که نشکیبد ز مادر هرچه کودک ابله و کودن
دیگری را در میان زنّار ای بدخود مبند چون مرا کردی در این بتخانه پابرجا بس است
صبوری ورز اگر خواهی که کام دل بدست آری سرانجام همه کارت بود از صبر پابرجا
نیم خسرو که گر شیرین نباشد شکری جویم مقیم بیستون عشق پابرجای فرهادم
پابرجا باش و سر مگردان از عشق کآنجا نخرند عاشق هر جایی
در متون باستانی از شهر اوبار (یا ارم) نام برده شده‌است و در داستان‌ها آمده که این شهر در قسمت جنوبی شبه جزیره عربستان مرکز داد و ستد بوده‌است. در افسانه‌ها آمده که شهر حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بنیان گذاشته شده و تا قرن نخست میلادی پابرجا بوده‌است.
نسبت ذاتش به اشیاء ذره است و آفِتاب کز شعاع شمس یعنی ذره پابرجاستی
عکس در آیینه تصویر پابرجا بود نیست از معشوق هرگز دیده حیران تهی
خصم چوندایره گرد حرم شاه شهید در دل دایره چون نقطه پابرجا بود
ز شوخی در میان حلقه خط نقطه خالش چو مرکز گرچه پابرجاست سیارست پنداری