پاانداز

معنی کلمه پاانداز در لغت نامه دهخدا

پاانداز. [ اَ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) فرشی که در سوی دَرِ ورود اطاق افکنند. || آنچه در پای عروس یا داماد ریزند از زر یا جامه ها و جز آن. || آنچه در گاه ورود عروس بخانه شوی در بیرون خانه از اسب و ملک پیش کشند. || ( نف مرکب ) قواد. زنی که بساط طرب و عیش و نوش آماده کند مردان و زنان ِ کامجوی را.

معنی کلمه پاانداز در فرهنگ معین

( اَ ) (اِمر. ) ۱ - فرشی که در ورودی درِ اتاق بیندازند. ۲ - آن چه که زیر پا بیندازند. ۳ - (عا. ) دلال محبت . ۴ - آن چه که در پای عروس و داماد ریزند.

معنی کلمه پاانداز در فرهنگ عمید

۱. آنچه زیر پا بیندازند.
۲. فرشی که در درگاه اتاق بیندازند، پادری.
۳. پیشکش و هدیه ای که پیش پای کسی بگذارند.
۴. (اسم، صفت فاعلی ) [عامیانه، مجاز] کسی که برای دیگران بساط قمار فراهم کند یا واسطۀ عمل منافی عفت بشود.

معنی کلمه پاانداز در فرهنگ فارسی

آنچه که زیرپااندازند، فرش زیرپا
( اسم ) ۱ - فرشی زیر پا . ۲ - حصیری که جهت پاک کردن کفش در اطاق میاندازند . ۳ - آنچه گاه ورود عروس از اسب و ملک پیش کشند . ۴ - دلال محبت .
فرشی که در سوی در ورود اطاق افکنند و یا آنچه در پای عروس یا داماد ریزند

معنی کلمه پاانداز در ویکی واژه

ruffiano
فرشی که در ورودی درِ اتاق بیندازند.
آن چه که زیر پا بیندازند.
دلال محبت.
آن چه که در پای عروس و داماد ریزند.

جملاتی از کاربرد کلمه پاانداز

نازم آن سروِ خرامان را که از بس ناز دارد دستهٔ سنبل مدام از شانه پاانداز دارد
تا نباشد یک گلستان خار پاانداز من کی ز کنج غم قدم در باغ و بستان می‌نهم
آنچه از بوی گل و ریحان به دست آرد نسیم صرف پاانداز آن زلف چو سنبل می‌کند
دایم به رهت در دو چشمم بازست صد تحفه ام از نیاز پااندازست
ز مغیلان بخت پاانداز سامان می‌کند هرگهم شور جنون سوی بیابان می‌برد
کنون از سایه خود می‌کنم وحشت خوش آن جرأت که پیش پای شاهین سینه پاانداز می‌کردم
خیالش را بساطی بهر پاانداز می‌جستم پسندیدم به مستی محمل خواب زلیخا را