پا در گل. [ دَ گ ِ ] ( ص مرکب ) مقیّد. گرفتار. || خجل. شرمسار : ز شرم جلوه مستانه او سروپا در گل ز طوق قمریان چون دود از روزن هوا گیرد.صائب.- پا در گل بودن ؛ مقید بودن. گرفتار و پای بند چیزی بودن : دوش بر یاد حریفان بخرابات شدم خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود.حافظ.
معنی کلمه پا در گل در فرهنگ معین
(دَ گِ ) (ص مر. ) ۱ - آن که پایش در میان گل و خاک است . ۲ - گرفتار. ۳ - خجل ، شرمسار.
معنی کلمه پا در گل در فرهنگ عمید
۱. کسی که پایش در گل فرورفته. ۲. [مجاز] شخص گرفتار، درمانده. ۳. شرمسار و خجل.
معنی کلمه پا در گل در فرهنگ فارسی
مقید گرفتار
جملاتی از کاربرد کلمه پا در گل
حدیث سرو آزادی شنیدم چو دیدم از غمت پا در گلی بود
به فکر ما فراموشان پا در گل کجا افتد؟ که در هر گوشه ای چشم تو چندین آشنا دارد
دل پرخون کجا از جسم پا در گل خبر دارد؟ کجا این دل به دریا کرده از ساحل خبر دارد؟
دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل حال خار سر دیوار گلستان داریم
سزد با سرو من پای تذروی به گل از سر و پا در گل نباشد
آمدم گریه کنان سینه خراشیده ز درد همچو لوحم به سر قبر تو پا در گل ماند
سر بگردون گر کشد از روی رفعت دور نیست هر کرا چون سبزه در کوی بلا پا در گل است
قرنها بگذشت و من پا در گلم تو گمان داری که دور از منزلم
ز شوقت ز بس خون که ریزد دلم بسویت نیایم که پا در گلم
ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را