پا در رکاب

معنی کلمه پا در رکاب در لغت نامه دهخدا

پا در رکاب. [ دَرْ رِ ] ( ص مرکب ) سوار. || مهیا و مستعد و آماده سفر. || دَم ِ نزع که ابتدای سفر آخرت است. ( برهان ). محتضر. || هر چیز که نزدیک به ضایع شدن باشد عموماًو شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصاً. ( برهان ).

معنی کلمه پا در رکاب در فرهنگ معین

(دَ رِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - سوار. ۲ - مهیا برای سفر. ۳ - محتضر.

معنی کلمه پا در رکاب در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سوار . ۲ - مهیا برای سفر ۳ - مشرف بموت محتضر.۴- هر چیز که نزدیک بضایع شدن باشد عموما و شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصا .
سوار یا مهیا مستعد و آماده سفر

معنی کلمه پا در رکاب در ویکی واژه

سوار.
مهیا برای کاری
محتضر.

جملاتی از کاربرد کلمه پا در رکاب

تو هم افتان و خیزان به که پویی از قضای دین چو جان پا در رکاب و دل روان با مرکب است امشب
بنیاد اعتبارات پا در رکاب باشد مگذار دل ز خامی بر فخر وعار مردم
عمرها شد بی‌نصیب راحتم از چشم خویش چون نگه پا در رکاب وحشتم از چشم خویش
نگذاشت طاقتی که کشد کس عنان آه همچون هلال جلوهٔ پا در رکاب او
نهاد از گوشه ی لب های خاموش سخن پا در رکاب حلقه ی گوش
پا در رکاب سخت و لگامش به دست سست پهلو نبی برابر آن ناکسان ستاد
به گلشن آمدی و جلوه را دادی سرافرازی چو باد صبح دادی سرو را پا در رکاب امشب
صائب سپهر شبنم پا در رکاب اوست درگلشنی که دیده من باز کرده اند
شد گریزان از خیال روی او مهر از هلال دوش دیدم بی گهان پا در رکاب آورده بود
پس آنگاه ننهاده پا در رکاب به زین برشد آن زاده ی بوتراب