پا در رکاب
معنی کلمه پا در رکاب در فرهنگ معین
معنی کلمه پا در رکاب در فرهنگ فارسی
سوار یا مهیا مستعد و آماده سفر
معنی کلمه پا در رکاب در ویکی واژه
مهیا برای کاری
محتضر.
جملاتی از کاربرد کلمه پا در رکاب
تو هم افتان و خیزان به که پویی از قضای دین چو جان پا در رکاب و دل روان با مرکب است امشب
بنیاد اعتبارات پا در رکاب باشد مگذار دل ز خامی بر فخر وعار مردم
عمرها شد بینصیب راحتم از چشم خویش چون نگه پا در رکاب وحشتم از چشم خویش
نگذاشت طاقتی که کشد کس عنان آه همچون هلال جلوهٔ پا در رکاب او
نهاد از گوشه ی لب های خاموش سخن پا در رکاب حلقه ی گوش
پا در رکاب سخت و لگامش به دست سست پهلو نبی برابر آن ناکسان ستاد
به گلشن آمدی و جلوه را دادی سرافرازی چو باد صبح دادی سرو را پا در رکاب امشب
صائب سپهر شبنم پا در رکاب اوست درگلشنی که دیده من باز کرده اند
شد گریزان از خیال روی او مهر از هلال دوش دیدم بی گهان پا در رکاب آورده بود
پس آنگاه ننهاده پا در رکاب به زین برشد آن زاده ی بوتراب