ویلی

معنی کلمه ویلی در لغت نامه دهخدا

ویلی. ( اِ، از اتباع ) تابع قیلی می آید: قیلی ویلی.
- قیلی ویلی رفتن ؛ در تداول ، غنج زدن. هوس بسیار داشتن. مشتاق و آرزومندچیزی یا کسی بودن : فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

معنی کلمه ویلی در فرهنگ معین

قیلی ویلی رفتن : (عا. ) غنج زدن ، هوس بسیار داشتن ، مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن .

معنی کلمه ویلی در فرهنگ فارسی

قیلی ویلی رفتن . غنج زدن هوس بسیار داشتن مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن : (( فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود . ) )

جملاتی از کاربرد کلمه ویلی

جلال دینی و باشد جلالی آن شاعر که در فنون هنر باشد او وقنی ویلی
پی دعای فراغت ز عشق مجنون را به کعبه برد پدر با صد آه و واویلی
با نیزهٔ طویلی و در معرکه کنی عمر عدو قصیر بدان نیزهٔ طویل
سلیم آشوب محشر را به چشم خویشتن دیده‌ست ز مظلومان او هر کس شنیده وای ویلی را
اویس قرنی گوید که «احدی را نیافتم که پروردگار خود را بشناسد و با غیر او انس گیرد» یکی از بزرگان گوید که «چون صبح را می بینم می گویم «أنا لله و انا الیه راجعون» که دیگر باید با مردم ملاقات کنم» شخصی از نیکان حکایت می کند که «در ولایتی عابدی را دیدم که از قله کوهی بیرون آمد، چون مرا دید در پس درختی پنهان شد به نزد او رفتم و گفتم: سبحان الله بخل می کنی که من تو را ببینم؟ گفت: ای مرد من روزگار طویلی است که در این کوه پنهان شده ام و علاج دل خود را می کنم که از یاد دنیا و اهل آن فراموش کند و عمر خود را در این کار تمام کردم و در این، بسیار تعب کشیدم و از خدا مسئلت کردم، تا دل من ساکن شد و به خلوت و تنهایی خو گرفت.
شرکت در سال ۱۹۵۷ به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از شرکت فورد راه‌اندازی شد و تنها دو سال بعد، در ۱۹۵۹ منحل گردید. شرکت ادسل در طول کمتر از ۲ سال مدل‌های فراوانی را روانه بازار نمود، که برای نمونه می‌توان به: ادزل سیتیشن، ادزل کورسایر، ادزل ریسر، ادزل رنجر، ادزل برمودا و ادزل ویلیجر اشاره کرد.
خواب اگر در شارع سیلی بود چون شوی بیدار واویلی بود
تا قبل از زلزله، ویلیام گای و افرادش در تسالا زندگی نسبتاً راحتی داشتند جایی که به خانه‌شان تبدیل شده بود اما بعد از زلزله اوضاع خراب شد و آن‌ها کوشیدند از سر ناامیدی با قایقی سوی شمال فرار کنند که موفق نشدند.
مرا تنها روا نبود ملامت که دارم در فراقش وای و ویلی
آن یکی دو دست بر زانوزنان وآن دگر از وهم واویلی‌کنان
طارت حیلی و زال حیلی اصبحت مکابدا لویلی