وی ستود

معنی کلمه وی ستود در لغت نامه دهخدا

وی ستود. [ س ُ ] ( ص مرکب ) بی ستود. بی ستو. وی ستو. منکر. کافر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه وی ستود در فرهنگ معین

(سُ ) = وی ستو. بی ستود. بی ستو: (ص . ) منکر، کافر.

معنی کلمه وی ستود در فرهنگ فارسی

(صفت ) منگر کافر.

جملاتی از کاربرد کلمه وی ستود

اولاد و اقربای چو برگ و بر تواند بروی ستوده برگ و پسندیده بر توئی
ای گزیده چو علم در هر باب وی ستوده چو فضل در هر فن
ویلیام مالاندرا معتقد است مطالب مربوط به زرتشت را باید به دو دسته تقسیم کرد؛ نخست دسته‌ای که یک شخص تاریخی را توصیف می‌کنند که سراینده گاتاها، اصلاح‌گر بزرگ دین ایران باستان و شاعری ماهر است که نامش با جنبش دینی که تأسیس کرده پیوند خورده‌است. دسته دیگر، شخصیتی تقریباً افسانه‌ای را توصیف می‌کنند که در متون اوستایی و کتاب‌های پهلوی ستوده شده‌است و در منابع بیرونی؛ چون منابع یونانی و اسلامی، مطالب مختلفی به او نسبت داده شده‌است.
چو رسم او بستائی شوی ستوده ستای چو مهر او بگزینی شوی ستوده گزین
ستوده بنام و ستوده بخوی ستوده به جان و ستوده به خوان
ای سر آمد به هر مکان چو لقب وی ستوده به هر زمان چون نام
اما طریق وی ستوده بود اندر ترک مداهنت و رفع مسامحت و دوام مجاهدت. از وی می‌آید که به نزدیک جنید اندر آمد، وی را دید مصدر نشسته. گفت: «یا اباالقاسم، غَشَشْتَهُم فَصَدَّرُوکَ، وَنَصَحْتُهم فَرَمُونی بِالحجارةِ.» حق بر ایشان بپوشیدی تا مصدرت کردند و من مر ایشان را نصیحت کردم به سنگم براندند؛ از آن‌چه مداهنت را با هوی موافقت باشد و نصیحت را مخالفت و آدمی دشمن آن بود که مخالف هوای وی بود و دوست آن که موافق هوای وی بود.
ای ستوده خوی ستوده سخن ای بلند اختر بلند عطا