وکن

معنی کلمه وکن در لغت نامه دهخدا

وکن. [ وَ ] ( ع مص ) سخت رفتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || نشستن. || ( اِ ) مهمانی بنای نو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وکر شود.
وکن. [ وَ ] ( ع اِ ) آشیانه مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آشیانه پرنده در کوه یا دیوار. ( اقرب الموارد ). ج ، اَوْکُن ، وُکْن ، وُکون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). عن الاصمعی : الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر ما کان فی عش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
وکن. [ وُ ] ( ع اِ ) ج ِ وَکْن و آن آشیانه مرغ است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به وَکن شود.
وکن. [ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وُکنة، به معنی آشیانه مرغ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وکنة شود :
لرزلرزنده غضنفر در عرین
ترس ترسنده عقاب اندر وکن.ناصرخسرو.

معنی کلمه وکن در فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (اِ. ) آشیانة مرغ . ج . اوکُن ، وُکْن .

معنی کلمه وکن در فرهنگ عمید

= وکنت: چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی: ۶۱۳ ).

معنی کلمه وکن در فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع وکنه : (( لرز لرزانده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر وکن . ) ) ( ناصر خسرو )
سخت رفتن نشستن

معنی کلمه وکن در ویکی واژه

آشیانة مرغ.
اوکُن، وُکْن.

جملاتی از کاربرد کلمه وکن

آبکاری مس از طریق استفاده از برق یا گذشتن جریان الکتریکی در محلولی به نام الکترولیت انجام می‌شود. مفهوم آبکاری مسی ساده است: ویفری را که قرار است آبکاری شود در یک حمام الکترولیت فروکنید، جریان الکتریکی را اعمال کنید و در این حالت یون‌های مس، مهاجرت کرده و در مناطقی با یک لایه بذر فلزیِ از قبل موجود، رسوب می‌کنند.
استان نئوکن پس از سال ۱۹۵۵ به عنوان یکی از ایالات پرنفوذ و تأثیرگذار در اقتصاد و سیاست کشور، نقش بسیار مهمی را ایفا نموده‌است.
این روستا در نوکندکلا قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۱۰۲نفر (۲۹۳خانوار) بوده‌است.
به باده خرقه ازرق گروکن ای صافی که این لباس ریاپیشگان زراق است
تا چشم هوس هرزه نخندد مژه بربند در جوهر این آینه چاکی‌ست‌، رفوکن
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال آگسبورگ، باشگاه فوتبال اسنابروک، باشگاه فوتبال آینتراخت فرانکفورت، و باشگاه فوتبال زاربروکن اشاره کرد.
سر سبزیم مبین که ز زهر درون مرا تاج زمرد است بسر کوکنار وار
موسی گفت: أَلْقُوا ان کنتم محقّین. القوا ما یصح و یجوز. بیوکنید.
تا کی همه کوکنار آخر گزکی شیرین تر ازین بسست شیرین ترکی
جامه نو کن که شوخکن شد و زشت خوشه خوشیده شد دروکن کشت
میتوکندری‌ها و پلاست‌ها از جمله کلروپلاست، دارای غشا دولایه و دی‌ان‌ای مجزا و مخصوص خود هستند.
در راه طریقت او روکن با نان شریعت او خو کن
دست خنجرچوکندزاستی حرب برون تابدامن زرۀ خصم گریبان باشد
این روستا در نوکندکلا قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۵۷۲نفر (۱۴۴خانوار) بوده‌است.
شایستهٔ تسلیم یقین سجدهٔ‌کس نیست ای ننگ عبادت عرقی چند وضوکن
به بیداری نمانده دیگرش تاب خواص کوکنارش کرده در خواب