وو
معنی کلمه وو در لغت نامه دهخدا

وو

معنی کلمه وو در لغت نامه دهخدا

وو. [ وَ ] ( حرف ) حرف واو را گاه گویند. ( منتهی الارب ). لغتی است در واو. ( اقرب الموارد ) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی .منوچهری.

معنی کلمه وو در فرهنگ فارسی

حرف واو را گاه گویند لغتی است در واو

معنی کلمه وو در دانشنامه عمومی

وو (اوت گارون). واوکس، هوت گرن ( به فرانسوی: Vaux, Haute - Garonne ) یک کامین در فرانسه است که در Canton of Revel واقع شده است.
واوکس ۱۰٫۴۱ کیلومترمربع مساحت و ۲۶۶ نفر جمعیت دارد و ۲۹۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه وو در ویکی واژه

به گویش سنگسری یعنی آب.

جملاتی از کاربرد کلمه وو

به چشم خُرد منگر سوی کس هم که چون طاووس می‌باید مگس هم
به سودای بهار جلوه‌ات عمریست‌گریانم پر طاووس دامانی‌که نم چیند ز مژگانم
سیاووش است گردیده زره پوش ویا زلف است بردوش سیاووش
ایا سپهبد کاووس کوس، کاقبالت کشیده دارد در رشته ی کیان گوهر
زین دو آتش چو دیگ برجوشی گر به یکباره خود سیاووشی
چووقت حمله بود آفتیست باد شتاب چو وقت حلم بود رحمتیست کوه درنگ
وی همچنین در تیم‌های ملی فوتبال زیر ۲۱ سال کوزوو و بزرگسالان آلبانی بازی کرده‌است.
امیر گنه: مه دوستْ که مره کنه جنگ دُوستِ جنگْ نواجشْ بُو، نُوومره ننگ
چووصل واصلان اینجا ندیدی ز کوری دیدهٔ بینا ندیدی
به جایی که کاووس را دسترس نباشد ندارم مر او را به کس
لباب قصه بماندست و گفت فرمان نیست نگر به دانش داوود و کوتهی زبور