وهر
معنی کلمه وهر در لغت نامه دهخدا

وهر

معنی کلمه وهر در لغت نامه دهخدا

وهر. [ وَ هََ ] ( ع اِمص ) افروختگی پرتو آفتاب بر زمین چنانکه اضطراب آن همچو بخار نمایان گردد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
وهر. [ وَ ]( ع مص ) در کاری دشوار انداختن کسی را که راه رهایی ندارد. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
وهر. [ وَ ] ( اِخ ) نام ولایتی است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). وهره. ظاهراً نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه فردوسی :
چغانی و شکنی و چینی و وهر
از این کینه در دل ندارند بهر.فردوسی.ز چین و ز سقلاب و از هند و وهر
همه گنج داران گیرنده شهر.فردوسی.

معنی کلمه وهر در فرهنگ فارسی

نام ولایتی است وهره ظاهرا نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه .

معنی کلمه وهر در دانشنامه عمومی

وهر (راینلاند فالتس). وهر ( به آلمانی: Wehr ) یک شهر در آلمان است که در اهرویلر واقع شده است. وهر ۱٬۱۳۸ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه وهر در فرهنگ فارسی

معنی کلمه وهر در ویکی واژه

سرزمینی که نیرو برای جنگ به کوه هماون ارسال کرده بود و پای در رکاب پیران و پیران متحد افراسیاب بود. کشانی و شگنی و سقلاب و هند ..... چغانی و رومی و وهری و سند

جملاتی از کاربرد کلمه وهر

تو گنج خود نظر کن هان و بنگر که گنجی داری اینجا پر ز گوهر
به رشتهٔ زر خورشید نور بافنده که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب
هست از بهر عدت کرمت معدن صدهزار گوهر خاک
موج دریا ببرد طالب گوهر به شعف بخرد طالب جانان خطر جانی را
نباشد جامه گوهر نگارت برتن، ای غافل سگ نفست فرو برده است، هر سو برتو دندانی!
بسان موج بپیچد زبان طعن عدو اگر ز جوهر شمشیر او کند تقریر
گفته سخن چو سفته گهر باشد ناگفته همچو گوهر ناسفته
گوهر کش این علاقه در زان در کند این علاقه را پر
به دستش آشنا تا گشت گوهر به دریا پشت پا زد چون شناور
به‌عنوان‌مثال، «بچه مردم» داستان زندگی زنی است که به‌دلیل ازدواج مجدد مجبور است بچهٔ شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان تصویر زنی را نشان می‌دهد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتدایی‌ترین احساسات خود می‌گذرد؛ چرا که او در اجتماعی زندگی می‌کند که زن، مانند یک کودک به حمایت مرد نیازمند است.
بر وی جوهر صفرا همه کفر است و شیطانی گرت سوداء دین دارد قدم بیرون نه از صفرا